★𝒓𝒆𝒗𝒆𝒏𝒈𝒆★
★𝒓𝒆𝒗𝒆𝒏𝒈𝒆★
♡𝐓𝐚𝐞𝐤𝐨𝐨𝐤♡
«29»
_خب ببین،تو دوست داری مادرتو ببینی؟
+آره...نمیدونم!
_مادرت کل دنیا رو دنبالت گشت،به خاطر این کاراش از پدرت هر روز کتک میخوره و شکنجه میشه...دوست داری پیداش کنی و ببینیش؟
+آ...آره...
_خب،ما میخوایم کمکت کنیم...مادرتو پیدا میکنیم و نجاتش میدیم،بعدش من انتقامممو از پدرت میگیرم...
+هیچوقت همچین اجازه ای بهت نمیدم...
_چ...چی؟
+من خودم کمکت میکنم بکشیش،هیچ وقت تنهایی انتقامتو نگیر،بزار منم کمکت کنم...
_اوکیییی،ترسیدم گفتم یا خدا این چه دلسوزه،نمیزاره کسی که زندگی شو خراب کرده رو بکشیم...یهو زکی خورد تو تفکراتم...
+«خنده»
_خب،کوکی یه چند ثانیه اینجا منتظر بمون،من با پسرا یه کار کوچیک دارم...
+باشه :)
_پسرا بیاید تو اتاق...
«تو اتاق»
جین: گیلیلیلیلیلی تهیونگ ما عاشق شدهههههه«داد»
_جین دو دقیقه خفه دهنتو ببند...بزارید براتون توضیح بدم...
جین:خو زر بزن...
_خب،بچه ها همه اینا نقشه ست که پسره رو وارد این مسائل کنیم،بعد با استفاده ازش انتقام پدرمو از پدرش میگیریم...نمیدونم چرا دلم نمیاد با خودش کاری بکنم یا بکشمش،گرچه اگرم این کار رو بکنم اون مردک عوضی،اصلا متوجه نمیشه چون توی این 18 سال اصلا از پسرش خبر نداشته...ببینید پسرا نمیدونم انگار به حس خاصی نسبت بهش دارم که به هیچکس تا الان نداشتم،نمیدونم یه حس عجیبیه...
جیمین:با دیدنش قلبت تند میزنه؟
_آره...
جیمین:با دیدنش ناخواسته لبخند میزنی؟
_آره!...
جیمین:به حس عجیبی بهت میده و همش دوست داری بغلش کنی؟
_آره...! ولی تو اینا رو از کجا میدونی؟
جیمین:اسکل عاشقش شدی!...
_نمیشه ! اصلا راه نداره...آخه فرض بگیر شدم،نمیشههه آنقدر زود...
جیمین:بهش میگن عشق در نگاه اول...
_نه نه نه نه اشتباه نگو این فقط یه حس دلسوزی یا هوسه...
جیمین:اوکی هر چیزی دوست داری فکر کن،ولی من میگم عاشق شدی...
نامجون،جین،یونگی،جیهوپ:ول کنید این قضیه ها رو...ولی به نظرم تهیونگ نقشه ات عالی بود!.. ما میریم پایین صبحونه گشنمونه!...
(الان فقط موندن تهیونگ و جیمین)
جیمین:خب تهیونگ الان همه رفتن،دیگه فقط من موندم و تو،حرف دلتو بزن...من دوست صمیمیتم !...
_خب نمیدونم جیمین،شاید واقعا حق با تو باشه...شاید عاشقش شدم،ولی نمیشه اون پسره،من باید عاشق یه دختر میشدم...
جیمین:خب تو گرایشت فرق میکنه،مگه همه مردا حتما باید عاشق زنا بشن؟نه اصلا ربطی نداره...
_نمیدونم جیمین،نمیدونم...
جیمین:شک داری؟
_آره،شک دارم که عاشقش شدم...
جیمین:بیا بریم کتابخونه،توی راه همه چیزو برام توضیح بده...
_باشه...مرسی جیمین تو تنها کسی هستی که اهمیت میده...
#تهیونگ#جونگ_کوک#بی_تی_اس#فیک#فیک_بی_تی_اس#تهکوک
♡𝐓𝐚𝐞𝐤𝐨𝐨𝐤♡
«29»
_خب ببین،تو دوست داری مادرتو ببینی؟
+آره...نمیدونم!
_مادرت کل دنیا رو دنبالت گشت،به خاطر این کاراش از پدرت هر روز کتک میخوره و شکنجه میشه...دوست داری پیداش کنی و ببینیش؟
+آ...آره...
_خب،ما میخوایم کمکت کنیم...مادرتو پیدا میکنیم و نجاتش میدیم،بعدش من انتقامممو از پدرت میگیرم...
+هیچوقت همچین اجازه ای بهت نمیدم...
_چ...چی؟
+من خودم کمکت میکنم بکشیش،هیچ وقت تنهایی انتقامتو نگیر،بزار منم کمکت کنم...
_اوکیییی،ترسیدم گفتم یا خدا این چه دلسوزه،نمیزاره کسی که زندگی شو خراب کرده رو بکشیم...یهو زکی خورد تو تفکراتم...
+«خنده»
_خب،کوکی یه چند ثانیه اینجا منتظر بمون،من با پسرا یه کار کوچیک دارم...
+باشه :)
_پسرا بیاید تو اتاق...
«تو اتاق»
جین: گیلیلیلیلیلی تهیونگ ما عاشق شدهههههه«داد»
_جین دو دقیقه خفه دهنتو ببند...بزارید براتون توضیح بدم...
جین:خو زر بزن...
_خب،بچه ها همه اینا نقشه ست که پسره رو وارد این مسائل کنیم،بعد با استفاده ازش انتقام پدرمو از پدرش میگیریم...نمیدونم چرا دلم نمیاد با خودش کاری بکنم یا بکشمش،گرچه اگرم این کار رو بکنم اون مردک عوضی،اصلا متوجه نمیشه چون توی این 18 سال اصلا از پسرش خبر نداشته...ببینید پسرا نمیدونم انگار به حس خاصی نسبت بهش دارم که به هیچکس تا الان نداشتم،نمیدونم یه حس عجیبیه...
جیمین:با دیدنش قلبت تند میزنه؟
_آره...
جیمین:با دیدنش ناخواسته لبخند میزنی؟
_آره!...
جیمین:به حس عجیبی بهت میده و همش دوست داری بغلش کنی؟
_آره...! ولی تو اینا رو از کجا میدونی؟
جیمین:اسکل عاشقش شدی!...
_نمیشه ! اصلا راه نداره...آخه فرض بگیر شدم،نمیشههه آنقدر زود...
جیمین:بهش میگن عشق در نگاه اول...
_نه نه نه نه اشتباه نگو این فقط یه حس دلسوزی یا هوسه...
جیمین:اوکی هر چیزی دوست داری فکر کن،ولی من میگم عاشق شدی...
نامجون،جین،یونگی،جیهوپ:ول کنید این قضیه ها رو...ولی به نظرم تهیونگ نقشه ات عالی بود!.. ما میریم پایین صبحونه گشنمونه!...
(الان فقط موندن تهیونگ و جیمین)
جیمین:خب تهیونگ الان همه رفتن،دیگه فقط من موندم و تو،حرف دلتو بزن...من دوست صمیمیتم !...
_خب نمیدونم جیمین،شاید واقعا حق با تو باشه...شاید عاشقش شدم،ولی نمیشه اون پسره،من باید عاشق یه دختر میشدم...
جیمین:خب تو گرایشت فرق میکنه،مگه همه مردا حتما باید عاشق زنا بشن؟نه اصلا ربطی نداره...
_نمیدونم جیمین،نمیدونم...
جیمین:شک داری؟
_آره،شک دارم که عاشقش شدم...
جیمین:بیا بریم کتابخونه،توی راه همه چیزو برام توضیح بده...
_باشه...مرسی جیمین تو تنها کسی هستی که اهمیت میده...
#تهیونگ#جونگ_کوک#بی_تی_اس#فیک#فیک_بی_تی_اس#تهکوک
۱۰.۱k
۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.