مرورگر شما از پخش ویدیو پشتیبانی نمی‌کند.

~~~فیک ھمسر مخفی~~~

فصل دوم
پارت : ۳۸

با چشمای اشکی زل زدم بهش نمیدونم
از کی انقدر لوس و نازک نارنحی شده بودم
دوست داشتم یکی نازمو بکشه مثل بقیه دخترا
با بغض لب زدم
+پام درد میکنه
نگاهی به زانوم انداخت
_پانسمانش کردم ، خوب میشه
+قلبم چی؟!
نگاهش رنگ تعجب گرفت
_چی؟!
+گفتم قلبم چی؟! اونم خوب میشه؟!
_قلبت چی شده مگه؟!
اگع...
+شکسته!
زل زد به چشمام
+تو شکوندیش
_ا.ت من برات جبران میکنم
داد زدم
+چجپری میخوای قلب شکسته مو درمان کنی؟!
تو میتونستی ی جور دیگه خودتو تو قلبم جا کنی نه اینکه...
گریه نزاشت حرفمو کامل بزنم
آروم بغلم کرد گرم و لطیف!
مثل بغل کردنای پدرم !
_هیس....میدونم...من مقصرم..خودمم جبران میکنم برات ... گریه نکن

چند دقیقه ای تو همون حالت بودیم
ازم جدا شد
_بخواب ، حالت بهتر شه
آب بینی مو که حاصل از زار زدنام بود بالا کشیدم
+نمیشه ، هنوز کارام تموم نشده
_لازم نکرده ! استراحت کن

من پلشت نیستمااا اما از بچگی عادتم بود
مادرم همیشه میگفت عادتت بده تکرار نکن اما من برای حرصی کردنش همیشه تکرار میکردم

چند بار آب بینی مو بالا کشیدم
جعبه دستمال کاغذی رو گرفت به طرفم
_پاک کن ، دختره دماغو
خندم گرفت بابامم همینو همیشه بهم میگفت
+فکر نکن چون گذاشتم آرومم کنی باهات صلح کردم
تک خنده ای کرد
_باشه
دیدگاه ها (۱۶)

~~~فیک مسر مخفی~~~

~~~ فیک همسر مخفی~~~

~~~فیک ھمسر مخفی~~~

~~~فیک ھمسر مخفی ~~~

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۴۷

بیب من برمیگردمپارت :73+ جونگکوک کجا داری میری منو تنها نزار...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط