مرورگر شما از پخش ویدیو پشتیبانی نمی‌کند.

~~~فیک مسر مخفی~~~

فصل سوم
پارت : ۳۹

با چشمام دنبالش بودم ؛ هر لحظه منتظر شاهکارش بودم
و....بالاخره اومد ، بازم مثل همیشه از بقیه جلو بود
همین دست فرمونش ازش محبوبیت ساخت !

از اینجا مشخص بود که لاستیک های ماشین داشتن از بین میرفتن و این خیلی نگرانم میکرد .
با نگرانی به ماشین زل زده بودم
میدنستم که میبره .
خودروها به زور از هم سبقت گرفته بودن !

اون میبرد فقط کمی تمرکز میخواست
ماشینش جلو تر از بقیه بود !
دیگه داشت میرسید !
اون قول داد که این مسابقیه رو ببره !
میدونستم میبره !

شد برد ، در یک چشم به هم زدن ، مرد من برد .
سرگردون از بین جمعیت خارج شدم !
باید میدیدمش ! باید بهش میگفتم شاهکار کرده ! درست مثل همیشه !

جونگکوک !

به عقب برگشت ، برق شادی چشماشو از اینجا هم میتونستم ببینم !

_ا.ت !

_ا.ت اومدی؟! مسابقه رو دیدی؟!
حوله رو بهش دادم
ار مرد من ! دیدم ، شاهکار کردی ! درست مثل همیشه !

با لبخند همو از نظر می گردوندیم
دستشو سمتم گرفت
_بیا بریم ، خستم !

________________________________________________

یه نگاه به میز انداختم ، همه چی آماده بود !
لبخند رو لبام اصلا کنار نمیرفت

حضور کسیو پشت سرم حس کردم !
برگشتم ! خودش بود !
_خوش سلیقه ای ، سنجاب
اخم هام جای لبخندمو گرفت !
میز آمادست ، بعدشم من سنحاب نیستم !
تک خنده شیرینی کرد
_اگه سنجاب نیستی ، جاسوئیچی که هستی!
بشین !

نشستم ، این یه حال عجیبیه ، خانوم خونه ای باشی که روزی به عنوان خدمتکار ، توش کار میکردی!

آدما از کجا به کجا میرسند !
بعضی ها پیشترفت و بعضیا پست رفت میکنن !

من با بارها پست رفت و تلاش ، بالاخره تونستم پیشترفت کنم ! خودمو جلو بندازم !

اگه بتونم مادرمو پیدا کنم ، دیگه هیچ چیزی نمیخواام !
دیدگاه ها (۱۴)

~~~ فیک همسر مخفی~~~

~~~فیک مسر مخفی~~~

~~~فیک ھمسر مخفی~~~

~~~فیک ھمسر مخفی~~~

تک پارتی درخواستی هیونجینوقتی خواهرشی و پریود میشی از خواب ب...

پارت : ۲۲

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط