𝐍𝐢𝐠𝐡𝐭 𝐢𝐧 𝐟𝐫𝐨𝐬𝐞𝐭¹³
فرد:الان خوب شد؟!به اطلاعات کوفتی ت رسیدی؟!الان راحتی کیم سوکجین؟!*بلند
جین:صداتو بیار پایین! اجازه حرف زدن من دست تو نیست.
فرد:باورم نمیشه.....*در اتاقی رو با کلید باز میکنه*
وایسین*میره داخل*ا.ت؟کجایی؟
ا.ت:فی؟تویی؟
فرد: ا.ت!
ا.ت:*بغلش میکنه*چقدر دلم برات تنگ شده بود!
فرد:منم دلم برات تنگ شده بود!
ا.ت:چجوری کاپیتان پیدام کرد؟فرد،ویلی بی کله دوستمو گروگان گرفته!نمیدونم چه بلایی سرش میاره یونگی و بقیه الان تو جنگل سرگردونن....وای حتماً دارن دنبالم میگردن
فرد:خب شاید بعد از این همه سال یه سوپرایز کوچولو برای آبی داشته باشم....*در رو باز میکنه*بیاین تو
یونگی:ا.ت!
ا.ت:*میدوئه سمتش*یونگی!وای من...خیلی متاسفم.
یونگی:ببینمت...*صورتشو میگیره*خوبی؟
ا.ت:وای...*بغلش میکنه*فکر کردم دیگه نمیبینمت...
فرد:کاپیتان میخواد هرجور شده دوباره براش کار کنی...حتی اگه به قیمت این باشه که پسری که ازش متنفره رو کنارت نگه داره
ا.ت:من...فرد واقعاً نمیفهمم.اینهمه هکر توی سئول هست.تازه کاپیتان توی سیسیل هم کلی نفوذ داره!چرا یه هکر دیگه پیدا نمیکنه؟
فرد:نمیدونم.من باید برم
ا.ت:کجا؟
فرد:میدون مین.نافرمانی جریمه داره
ا.ت:چی؟اون نمیتونه بفرستت میدون مین!تو وکیلشی نه یه حمال بی ارزش!
جین:ببخشید میدون مین دیگه کجاست؟
ا.ت:اتاق شکنجه ....جهنمه
فرد:بیخیال ا.ت اونقدرام بد نیست
ا.ت:چی میگی برا خودت؟داره یه کاری میکنه خودمو نشون بدما....این تشکیلاتشو رو سرش خراب میکنم وایسا*میره سمت در
فرد:ا.ت*راهشو سد میکنه*نگام کن.باید به حرف برادرت گوش کنی فهمیدی؟میمونی همینجا و مراقب خودت هستی!برمیگردم باشه؟برو پیش آدام.منتظرته. باشه؟
"چرا به حرفت گوش میدم؟واقعاً هیچوقت نفهمیدم...."
فرد با چشمای مطمئن و شوخ همیشگی ش گفت"چون برادرتم!مراقب خودت باشآبی.به استیسی بگو کجا رفتم"
ا.ت که نمیدونست چی بگه فقط سر تکون داد
فرد نگاهی به جین و یونگی انداخت"بچه ها ببخشید اذیتتون کردم.برگردین پایین پیش دخترا و کوک.اینجا جای خوبی نیست."
جین:صداتو بیار پایین! اجازه حرف زدن من دست تو نیست.
فرد:باورم نمیشه.....*در اتاقی رو با کلید باز میکنه*
وایسین*میره داخل*ا.ت؟کجایی؟
ا.ت:فی؟تویی؟
فرد: ا.ت!
ا.ت:*بغلش میکنه*چقدر دلم برات تنگ شده بود!
فرد:منم دلم برات تنگ شده بود!
ا.ت:چجوری کاپیتان پیدام کرد؟فرد،ویلی بی کله دوستمو گروگان گرفته!نمیدونم چه بلایی سرش میاره یونگی و بقیه الان تو جنگل سرگردونن....وای حتماً دارن دنبالم میگردن
فرد:خب شاید بعد از این همه سال یه سوپرایز کوچولو برای آبی داشته باشم....*در رو باز میکنه*بیاین تو
یونگی:ا.ت!
ا.ت:*میدوئه سمتش*یونگی!وای من...خیلی متاسفم.
یونگی:ببینمت...*صورتشو میگیره*خوبی؟
ا.ت:وای...*بغلش میکنه*فکر کردم دیگه نمیبینمت...
فرد:کاپیتان میخواد هرجور شده دوباره براش کار کنی...حتی اگه به قیمت این باشه که پسری که ازش متنفره رو کنارت نگه داره
ا.ت:من...فرد واقعاً نمیفهمم.اینهمه هکر توی سئول هست.تازه کاپیتان توی سیسیل هم کلی نفوذ داره!چرا یه هکر دیگه پیدا نمیکنه؟
فرد:نمیدونم.من باید برم
ا.ت:کجا؟
فرد:میدون مین.نافرمانی جریمه داره
ا.ت:چی؟اون نمیتونه بفرستت میدون مین!تو وکیلشی نه یه حمال بی ارزش!
جین:ببخشید میدون مین دیگه کجاست؟
ا.ت:اتاق شکنجه ....جهنمه
فرد:بیخیال ا.ت اونقدرام بد نیست
ا.ت:چی میگی برا خودت؟داره یه کاری میکنه خودمو نشون بدما....این تشکیلاتشو رو سرش خراب میکنم وایسا*میره سمت در
فرد:ا.ت*راهشو سد میکنه*نگام کن.باید به حرف برادرت گوش کنی فهمیدی؟میمونی همینجا و مراقب خودت هستی!برمیگردم باشه؟برو پیش آدام.منتظرته. باشه؟
"چرا به حرفت گوش میدم؟واقعاً هیچوقت نفهمیدم...."
فرد با چشمای مطمئن و شوخ همیشگی ش گفت"چون برادرتم!مراقب خودت باشآبی.به استیسی بگو کجا رفتم"
ا.ت که نمیدونست چی بگه فقط سر تکون داد
فرد نگاهی به جین و یونگی انداخت"بچه ها ببخشید اذیتتون کردم.برگردین پایین پیش دخترا و کوک.اینجا جای خوبی نیست."
۳۷۴
۰۷ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.