پارت ۱۰۹ Blood moon
پارت ۱۰۹ Blood moon
چشمکی زدو با سرش اشاره کرد بخونمش
اس ام اس باز کرده بودم که نوشته بود
&مکالمشون
سوجین:این اولین باریه که میبینم جونگکوک رو یکی غیرتی میشه مثل اینکه خیلی دوست داره
لبخندی زدم و واسش زدم
ا/ت:نه بابا تو از هیچی خبر نداری
در کمال تعجبم جواب داد
سوجین:اتفاقا من از همه چیز خبر دارم
با تعجب سرمو بلند کردمو بهش نگاه کردم که بهم لبخند زد
سوجین رو کرد طرف جونگکوک و بهش گفت
سوجین: میشه جاتو باهام عوض کنی؟
کوک:واس چی؟
سوجین:میخوام با ا/ت حرف بزنم
جونگکوک بلند شدو جای سوجین نشست
منم صورتمو کردم طرف سوجین
سوجین:میدونم خیلی کنجکاوی ولی من از همون اول ازهمه چیز باخبر بودم خیلی بهش اصرار کردم که با زندگی و ایندت بازی نکنه ولی گوشش بدهکار نبود و حرف خودشو میزد
بعد از یه مکث گفت
سوجین:و اینکه میدونم که دارم مامان بزرگ میشم
بعدم دستش و گذاشت رو شکمم و بلند طوری که اون دوتام بشنون گفت
سوجین:جوجوی خاله حالش چطوره؟
توجه اون دوتا ام بهمون جمع شد
چشمکی زدو با سرش اشاره کرد بخونمش
اس ام اس باز کرده بودم که نوشته بود
&مکالمشون
سوجین:این اولین باریه که میبینم جونگکوک رو یکی غیرتی میشه مثل اینکه خیلی دوست داره
لبخندی زدم و واسش زدم
ا/ت:نه بابا تو از هیچی خبر نداری
در کمال تعجبم جواب داد
سوجین:اتفاقا من از همه چیز خبر دارم
با تعجب سرمو بلند کردمو بهش نگاه کردم که بهم لبخند زد
سوجین رو کرد طرف جونگکوک و بهش گفت
سوجین: میشه جاتو باهام عوض کنی؟
کوک:واس چی؟
سوجین:میخوام با ا/ت حرف بزنم
جونگکوک بلند شدو جای سوجین نشست
منم صورتمو کردم طرف سوجین
سوجین:میدونم خیلی کنجکاوی ولی من از همون اول ازهمه چیز باخبر بودم خیلی بهش اصرار کردم که با زندگی و ایندت بازی نکنه ولی گوشش بدهکار نبود و حرف خودشو میزد
بعد از یه مکث گفت
سوجین:و اینکه میدونم که دارم مامان بزرگ میشم
بعدم دستش و گذاشت رو شکمم و بلند طوری که اون دوتام بشنون گفت
سوجین:جوجوی خاله حالش چطوره؟
توجه اون دوتا ام بهمون جمع شد
۷.۲k
۲۹ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.