پارت81:
#پارت81:
- بله کما! ضربهای که به سرش وارد شده باعث شده که به کما بره! اکثر کماهایی که به این دلیل ایجاد می شن، بیشتر از 4 هفته طول نمیکشن ولی بعضی از افراد که به کما میرن بعد از این مدت به سمت زندگی نباتی پیش میرن.
-زندگی نباتی چیه دکتر؟!
- زندگی نباتی یعنی اون شخص نفس میکشه فشار خون نرمال داره و حتی دستگاه گوارشش هم درست کار میکنه، بدون آنکه بدن بیمار نسبت به این کار ها آگاهی داشته باشه. زندگی نباتی ممکنه که سال ها و یا حتی دههها طول بکشه! و مشکل شما اینجاس که ارمیا تا زندگی نباتی هم پیشرفته.
با دست به پیشونیم زدم و زیر لب گفتم:
-وای... خدایا!
- خانوادش کجان؟
-ت..و این شهر نیستن!
-آها... سوالی داشتین در خدمتم. من دیگه میرم به مریضام برسم!
و دستش رو به معنای خداخافظی بالا اورد و از کنارم رد شد.
حرفهای دکتر تو مغزم اکو میشد.
ارمیا...
کما...
زندگی نباتی...
سالها ویا حتی دههها طول بکشه...
خدایا چرا همیشه یه دفعهای رو سرمون خراب شد؟ ما طبق برنامه ریزی و نقشه پیش رفته بودیم؛ نباید اینجور همهی زحماتمون به باد میرفت.
باید به بابا خبر میدادم. گوشی رو از جیبم در اوردم، صفحهاش داغون شده بود. با هر بدبختی که بود شمارهی بابا رو گرفتم.
بوق...
بوق...
بوق...
- الو؟
نفس عمیقی کشیدم و با صدایی که ناراحتی تو اون بیداد میزد گفتم:
- سلام بابا!
- سلام. دیگه چیشده سپهر؟
- بابا! از همه طرف شکست خوردیم... از همه طرف!
-سپهر بابا! منو نترسون؛ بگو چیشده؟
- ارمیا تو کما رفته، معلوم نیس هم دیگه کی بیدار شه شاید ماهها و شایدم سالها! و این همش تقصیر ماست بابا... همش تقصیر ماست!
- بله کما! ضربهای که به سرش وارد شده باعث شده که به کما بره! اکثر کماهایی که به این دلیل ایجاد می شن، بیشتر از 4 هفته طول نمیکشن ولی بعضی از افراد که به کما میرن بعد از این مدت به سمت زندگی نباتی پیش میرن.
-زندگی نباتی چیه دکتر؟!
- زندگی نباتی یعنی اون شخص نفس میکشه فشار خون نرمال داره و حتی دستگاه گوارشش هم درست کار میکنه، بدون آنکه بدن بیمار نسبت به این کار ها آگاهی داشته باشه. زندگی نباتی ممکنه که سال ها و یا حتی دههها طول بکشه! و مشکل شما اینجاس که ارمیا تا زندگی نباتی هم پیشرفته.
با دست به پیشونیم زدم و زیر لب گفتم:
-وای... خدایا!
- خانوادش کجان؟
-ت..و این شهر نیستن!
-آها... سوالی داشتین در خدمتم. من دیگه میرم به مریضام برسم!
و دستش رو به معنای خداخافظی بالا اورد و از کنارم رد شد.
حرفهای دکتر تو مغزم اکو میشد.
ارمیا...
کما...
زندگی نباتی...
سالها ویا حتی دههها طول بکشه...
خدایا چرا همیشه یه دفعهای رو سرمون خراب شد؟ ما طبق برنامه ریزی و نقشه پیش رفته بودیم؛ نباید اینجور همهی زحماتمون به باد میرفت.
باید به بابا خبر میدادم. گوشی رو از جیبم در اوردم، صفحهاش داغون شده بود. با هر بدبختی که بود شمارهی بابا رو گرفتم.
بوق...
بوق...
بوق...
- الو؟
نفس عمیقی کشیدم و با صدایی که ناراحتی تو اون بیداد میزد گفتم:
- سلام بابا!
- سلام. دیگه چیشده سپهر؟
- بابا! از همه طرف شکست خوردیم... از همه طرف!
-سپهر بابا! منو نترسون؛ بگو چیشده؟
- ارمیا تو کما رفته، معلوم نیس هم دیگه کی بیدار شه شاید ماهها و شایدم سالها! و این همش تقصیر ماست بابا... همش تقصیر ماست!
۲.۳k
۰۵ مهر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.