مرا به جان تو سوگند و صعبسوگندی

مرا به جان تو سوگند و صعب‌سوگندی
که هرگز از تو نگردم، نه بشنوم پندی

دهند پندم و من هیچ پند نپْذیرم
که پند سود ندارد به جای سوگندی

شنیده‌ام که بهشت آن کسی تواند یافت
که آرزو برساند به آرزومندی

هزار کبک ندارد دلِ یکی شاهین
هزار بنده ندارد دلِ خداوندی

تو را اگر مَلکِ چینیان بدیدی روی
نماز بردی و دینار بَرپَراکندی

وگر تو را مَلکِ هندوان بدیدی موی
سجود کردی و بتخانه‌هاش برکندی

به منجنیق عذاب اندرم چو ابراهیم
به آتشِ حسراتم فکند خواهندی

تو را سلامت باد ای گلِ بهار و بهشت
که سوی قبله‌ی رویَت نماز خوانندی...

#شهید_بلخی
دیدگاه ها (۱)

بیا که دیده‌ی هجران‌کشیده‌ای دارمنگاهِ خسته و رنگِ پریده‌ای ...

#عاشقانه_ها

ز من از غمِ جدایی، اثری نمانده بی‌توبه شب سیاهِ هجران سحری ن...

کجا جدا شوم از تو که بعد از آن تو نباشیکسی که داده مرا از خو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط