اهوی من
اهوی من
پارت ۲۳
ارکان:باز چی گوهی خوردی اراد
اراد:درست صحبت کن یک کاری نکن ک
پارسا:خفه شید (باداد)
پارسا:اهو داره فرشته زمین میبینه این یعنی میخواد به اهو حقیقت زندگیشو بگه این یعنی نابودی همه مااا
اراس:پس باید چیکار کنیم این همه زحمت کشیدیم ک اهو نفهمه بعد اگه بفهمه چی
اراد:اصلا چرا داره فرشته زمین دخالت میکنه هااا به اون چی ما عهد بستیم ک توی کار هیچ فرشته شیطان ابلیس خونشامم گرگینه خدایان دخالت نکنیم ولی اون چرا داره دخالت میکنه؟
پارسا:چون خاله اهویی
اراد:مگه زن تو از قبلیه فرشتگان بود؟
ارتا:اره مامانم جانشین خدایان زمین بود
پارسا:من یک شیطان بودم انا(مادراهو)یک فرشته بابای انا گفت اگه بخواد با من ازدواج کنه باید انسان بشه انا هم قبول کرد و انسان شد و بعدشم ک ناگهانی متوجه شدیم انا بارداره الانم باید اهو بارداره بشه
ارکان:چی خوشگل داره همه چی به استفاده اراد تموم میش اهو رو باردار کنه بعدشم جانشین رهبر کل منظومه بشه جالبه!
اراد:به توچه اصلا
ارکان:اره راست میگی به من چهههههههه من اهو رو بزرگ کردم من بهش محبت کردم من موقع ک داشت زجر میکشید من بودم ک ارومش کردم بعد تو بشی شوهرش یا بابا بچش؟عدالت پس کجا رفته
پارسا بلند میش تو گوش اراد ارکان میزنه
ارکان:چرا میزنی؟
پارسا:بجز اینک اهو معشوقه شماها باشه دختر من بوده من چندین میلیون سال حسرت کلمه بابا به دلم مونده دلم میخواد به جای اینک اسممو بگه بابا صدام بزنه دلم میخواد بغلش کنم موهاشو نوازش کنم حالا شما سر اینک کی بابای بچش بشه دعوا میکنید؟
ارکان:ببخشید ولی حق من چی میشه(باگریه)
ارکان بلند میشه از خونه میزنه بیرون
ارسام:ارکان رفت منم میرم تا فردا شب امشب ماه کامل میشه شماهم اهو رو قبل دوازده شب به خواب ببرید نمخواین ک سکته کنه
پارسا:باشه برو مراقب ارکان باش
ارسام:چشم قربان
اراس:منم میرم امشب کلی کار دارم باید به قبرستون برم
پارسا:باشه توهم برو
ارتا:من میتونم قبل رفتنم یک کوچلو با اراد صحبت کنم؟
پارسا:اره راحت باشید
اراد ارتا رفتن یک گوشه
ارتا:مراقب خواهرم باش بابام داره عذاب میکشه این گردبند بگیر وقتی حقیقت زندگیشو فهمید این بهش بده بگو اینو داداشت داده بهش بگو دلش خیلی برای کسخل بازی هات تنگ بوده ولی بهش بگو ای کاش سرنوشت مارو یک جای دیگ اشنا میکرد خداحافظ
اراد:وا ارتا بیا کجا میری
ارتا:میرم کوه
اران:منم رفتم بای
پارسا:اراد بیا اینجا
اراد:بله (سرشو انداخته پایین)
پارسا:مواظب اهو باشه زودتر هم کاریتون انجام بدین باید خبر بارداریش به خالش برسه ک یک مدت دست از سرش ورداره مراقب باش
پارت ۲۳
ارکان:باز چی گوهی خوردی اراد
اراد:درست صحبت کن یک کاری نکن ک
پارسا:خفه شید (باداد)
پارسا:اهو داره فرشته زمین میبینه این یعنی میخواد به اهو حقیقت زندگیشو بگه این یعنی نابودی همه مااا
اراس:پس باید چیکار کنیم این همه زحمت کشیدیم ک اهو نفهمه بعد اگه بفهمه چی
اراد:اصلا چرا داره فرشته زمین دخالت میکنه هااا به اون چی ما عهد بستیم ک توی کار هیچ فرشته شیطان ابلیس خونشامم گرگینه خدایان دخالت نکنیم ولی اون چرا داره دخالت میکنه؟
پارسا:چون خاله اهویی
اراد:مگه زن تو از قبلیه فرشتگان بود؟
ارتا:اره مامانم جانشین خدایان زمین بود
پارسا:من یک شیطان بودم انا(مادراهو)یک فرشته بابای انا گفت اگه بخواد با من ازدواج کنه باید انسان بشه انا هم قبول کرد و انسان شد و بعدشم ک ناگهانی متوجه شدیم انا بارداره الانم باید اهو بارداره بشه
ارکان:چی خوشگل داره همه چی به استفاده اراد تموم میش اهو رو باردار کنه بعدشم جانشین رهبر کل منظومه بشه جالبه!
اراد:به توچه اصلا
ارکان:اره راست میگی به من چهههههههه من اهو رو بزرگ کردم من بهش محبت کردم من موقع ک داشت زجر میکشید من بودم ک ارومش کردم بعد تو بشی شوهرش یا بابا بچش؟عدالت پس کجا رفته
پارسا بلند میش تو گوش اراد ارکان میزنه
ارکان:چرا میزنی؟
پارسا:بجز اینک اهو معشوقه شماها باشه دختر من بوده من چندین میلیون سال حسرت کلمه بابا به دلم مونده دلم میخواد به جای اینک اسممو بگه بابا صدام بزنه دلم میخواد بغلش کنم موهاشو نوازش کنم حالا شما سر اینک کی بابای بچش بشه دعوا میکنید؟
ارکان:ببخشید ولی حق من چی میشه(باگریه)
ارکان بلند میشه از خونه میزنه بیرون
ارسام:ارکان رفت منم میرم تا فردا شب امشب ماه کامل میشه شماهم اهو رو قبل دوازده شب به خواب ببرید نمخواین ک سکته کنه
پارسا:باشه برو مراقب ارکان باش
ارسام:چشم قربان
اراس:منم میرم امشب کلی کار دارم باید به قبرستون برم
پارسا:باشه توهم برو
ارتا:من میتونم قبل رفتنم یک کوچلو با اراد صحبت کنم؟
پارسا:اره راحت باشید
اراد ارتا رفتن یک گوشه
ارتا:مراقب خواهرم باش بابام داره عذاب میکشه این گردبند بگیر وقتی حقیقت زندگیشو فهمید این بهش بده بگو اینو داداشت داده بهش بگو دلش خیلی برای کسخل بازی هات تنگ بوده ولی بهش بگو ای کاش سرنوشت مارو یک جای دیگ اشنا میکرد خداحافظ
اراد:وا ارتا بیا کجا میری
ارتا:میرم کوه
اران:منم رفتم بای
پارسا:اراد بیا اینجا
اراد:بله (سرشو انداخته پایین)
پارسا:مواظب اهو باشه زودتر هم کاریتون انجام بدین باید خبر بارداریش به خالش برسه ک یک مدت دست از سرش ورداره مراقب باش
۶.۰k
۰۷ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.