شرایط هنو نرسیده ولی چون من دوستون دارم گذاشتم
شرایط هنو نرسیده ولی چون من دوستون دارم گذاشتم
پارتـ سه
عشق یا نفرت
...............
فاخخخ هنو هیچی نشده به من میگه عزیزم
و خب در جواب گفتم اوکی الان میزارم
و خب هیچی نگف و با اون چهره سردش رفت و درو محکم بست که سانگیو گف
سانگیو: عهههه اون عاشقت شده با خنده
ات: معلومه همه عاشق من میشن حتی دخترا با خنده
سانگیو: عههه اوکی نشنیدی چی گفت بدو وسایلتو جم کن عزیزم
عیششش این سانگیو الان تا ده سال ایده به روم میاره
خب وسایلو جم کردم با سانگ یو رفتیم پایین
واقعا نمیخواستم برم این سانگیو هم یه سوال نمیپرسه چرا برا چی با این طرز فکر چطور هنو زندست
از افکارم اومدم بیرون که رسیدیم به ون
سوارش شدم و سانگیو هم بعد من نشست شت همون مرده هم عقب نشسته با ارنجم به سانگ یو اشاره دادم که زیر لب گف ها چته
گفتم چاتو باهام عوض میکنی که یهو مرده گفت نه چرا پیش خدم بشین چاگی
شتتت ریدم الان سانگیو از بس میگه پارمون میکنه
البته خب به درک الان مهم اینه این مرده کیه انقد صمیمیه
و خودمونی انگار زنشم
شتت نکنه مشکل مغزی چیزی داره(زبونت لال پسرم ماشاالله چش نخوره عالیه)
یا من شبی زنشم نمد کدوم درستهههه
یهو داشتم فک میکردم چقد مونده که یهو ناخداگاه گفتم چند ساعت دیگه میرسیم
مرده یه نگاه بهم کرد و گفت حداقل 1 ساعت دیگه
که یه دستشو اورد و سرمو رو شونه خودش گذاشت که تعجب کردم
و گفت تا یه ساعت دیگه میتونی بخوابی
که منم اونقدی خوابم میومد بدون توجه به جایی که سرمو گذاشتم خوابیدم
...از زبان سانگ یو...
خب اوندوتا مرغ عشق اونور ماشین بودن منم به سرمو به شیشه ماشین تکیه دادم شت ات خانم چه پروعهه چطور تونستههه سرشو بزاره روی شونه کسی که باهاش
هنوز اشنا هم نشده شاید شده
فاخخخ
البته به من چه و خب سعی کردم بخوابم ولی خوابم نمیومد همش به حرفای ات فکر میکردم و بدون هیچ اطلاعی دارم تو ماشین یه مرد
میرم خونش
و همینطور حرفای ات تو سرم میپیچید
.. فلش بک..
ات: سانگیو بدو بدبخت شدیم
سانگیو: چرااا
ات: چیزی نگو فقط بیا
.. زمان حال..
همینجور کلمات تو سرم میچرخیدن و من بیشتر به اعماق کلمات میرفتم جوری که انگار توشون غرق شدم و خب یهو ماشین وایساد از چیزی که دیدم دهنم باز بود این خونشه
خونه که چه عرض کنم قصرش
ات خواب بود که به مرده گفتم بیدارش کنم که گف نه و اتو براید استایل
بغل کرد رفتیم داخل و وقتی کسی که داشت از پله ها پایین میومدو دیدم دهنم باز موند چشامو مالونم و دوباره نگاه کردم چند بار پلک زدم باورم نمیشد اون اون
خماریی
چقد کرمو عم خودمم میدونم 😂💔
خب دیگه شرایط پارت قبلو برسونید
پارتـ سه
عشق یا نفرت
...............
فاخخخ هنو هیچی نشده به من میگه عزیزم
و خب در جواب گفتم اوکی الان میزارم
و خب هیچی نگف و با اون چهره سردش رفت و درو محکم بست که سانگیو گف
سانگیو: عهههه اون عاشقت شده با خنده
ات: معلومه همه عاشق من میشن حتی دخترا با خنده
سانگیو: عههه اوکی نشنیدی چی گفت بدو وسایلتو جم کن عزیزم
عیششش این سانگیو الان تا ده سال ایده به روم میاره
خب وسایلو جم کردم با سانگ یو رفتیم پایین
واقعا نمیخواستم برم این سانگیو هم یه سوال نمیپرسه چرا برا چی با این طرز فکر چطور هنو زندست
از افکارم اومدم بیرون که رسیدیم به ون
سوارش شدم و سانگیو هم بعد من نشست شت همون مرده هم عقب نشسته با ارنجم به سانگ یو اشاره دادم که زیر لب گف ها چته
گفتم چاتو باهام عوض میکنی که یهو مرده گفت نه چرا پیش خدم بشین چاگی
شتتت ریدم الان سانگیو از بس میگه پارمون میکنه
البته خب به درک الان مهم اینه این مرده کیه انقد صمیمیه
و خودمونی انگار زنشم
شتت نکنه مشکل مغزی چیزی داره(زبونت لال پسرم ماشاالله چش نخوره عالیه)
یا من شبی زنشم نمد کدوم درستهههه
یهو داشتم فک میکردم چقد مونده که یهو ناخداگاه گفتم چند ساعت دیگه میرسیم
مرده یه نگاه بهم کرد و گفت حداقل 1 ساعت دیگه
که یه دستشو اورد و سرمو رو شونه خودش گذاشت که تعجب کردم
و گفت تا یه ساعت دیگه میتونی بخوابی
که منم اونقدی خوابم میومد بدون توجه به جایی که سرمو گذاشتم خوابیدم
...از زبان سانگ یو...
خب اوندوتا مرغ عشق اونور ماشین بودن منم به سرمو به شیشه ماشین تکیه دادم شت ات خانم چه پروعهه چطور تونستههه سرشو بزاره روی شونه کسی که باهاش
هنوز اشنا هم نشده شاید شده
فاخخخ
البته به من چه و خب سعی کردم بخوابم ولی خوابم نمیومد همش به حرفای ات فکر میکردم و بدون هیچ اطلاعی دارم تو ماشین یه مرد
میرم خونش
و همینطور حرفای ات تو سرم میپیچید
.. فلش بک..
ات: سانگیو بدو بدبخت شدیم
سانگیو: چرااا
ات: چیزی نگو فقط بیا
.. زمان حال..
همینجور کلمات تو سرم میچرخیدن و من بیشتر به اعماق کلمات میرفتم جوری که انگار توشون غرق شدم و خب یهو ماشین وایساد از چیزی که دیدم دهنم باز بود این خونشه
خونه که چه عرض کنم قصرش
ات خواب بود که به مرده گفتم بیدارش کنم که گف نه و اتو براید استایل
بغل کرد رفتیم داخل و وقتی کسی که داشت از پله ها پایین میومدو دیدم دهنم باز موند چشامو مالونم و دوباره نگاه کردم چند بار پلک زدم باورم نمیشد اون اون
خماریی
چقد کرمو عم خودمم میدونم 😂💔
خب دیگه شرایط پارت قبلو برسونید
۶.۵k
۰۲ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.