رمان
عشق پنهان( پارت 7)
از زبان ا/ت:
♡: که یهو ینفر اومد داخل خیلی مکیوت و بامزه بود اسمش و ازش پرسیدم اسمش جیمین بود گفت که اومده زخمام رو پانسمان منه امافبول نکردم و چندبارم ازم خواهش کرد اما قبول نکردم
از زبان جیمین:
بعد از اینکه از اتاق ا/ت رفتم بیرون فورا رفتم دیدن جتاب جیهوپ چون بهم گفتن هر اتفاقی افتاد به من بگو
جیمین: ارباب میتونم وارد شم
☆: اره بیا تو
جیمین: ارباب قبول نمردن زخمشون رو معاینه کنم
☆: چییی چرا
جیمین: برای منم سوال هست اما زخماش خیلی عمیق بود
☆: تو کهمگیمی معاینش نکردی
جیمین: اما از دور مشخص بود راستبثی ارباب میتونم یه سوال بپرسم
☆: اره
جیمین: ارباب شما هیچ ادمی براتون مهم نبود میگفتین خودش درست میشه و چیز خواستی نیست اما این یکی نه فورا به من گفتین معاینش کنم
☆: خودمم نمیدونم چرا اینجوری شدم
جیمین: پس من مرخص میشم
از زبان ا/ت:
♡: که یهو ینفر اومد داخل خیلی مکیوت و بامزه بود اسمش و ازش پرسیدم اسمش جیمین بود گفت که اومده زخمام رو پانسمان منه امافبول نکردم و چندبارم ازم خواهش کرد اما قبول نکردم
از زبان جیمین:
بعد از اینکه از اتاق ا/ت رفتم بیرون فورا رفتم دیدن جتاب جیهوپ چون بهم گفتن هر اتفاقی افتاد به من بگو
جیمین: ارباب میتونم وارد شم
☆: اره بیا تو
جیمین: ارباب قبول نمردن زخمشون رو معاینه کنم
☆: چییی چرا
جیمین: برای منم سوال هست اما زخماش خیلی عمیق بود
☆: تو کهمگیمی معاینش نکردی
جیمین: اما از دور مشخص بود راستبثی ارباب میتونم یه سوال بپرسم
☆: اره
جیمین: ارباب شما هیچ ادمی براتون مهم نبود میگفتین خودش درست میشه و چیز خواستی نیست اما این یکی نه فورا به من گفتین معاینش کنم
☆: خودمم نمیدونم چرا اینجوری شدم
جیمین: پس من مرخص میشم
۱.۸k
۲۵ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.