part (2) 🫂🖇❤
part (2) 🫂🖇❤
دکتر:چیز خاصی نیست خدارو شکر فقط به پاش زیاد فشار وارد شده انگار این فشار از خیلی وقت روشه
کوک:ولی چیزی نگفت
...
دکتر:حتما نمیخواسته شما نگران بشین
نامی:الان حالش چطوره؟؟
دکتر:الان خوبه بهش ارامبخش زدم که بخوابه ولی به پاش نباید فشار بیاد خدارو شکر صدمه جدی ای ندیده و با استراحت کردن خوب میشه اما نباید چند وقت تحرکی داشته باشه که کاملا خوب بشه .. ی پابند هم باید ببنده که اون نمیزاره پاش کج بشه که درد بگیره همینا بود دیگه
جین:ممنونم دکتر الان میتونیم ببینیمش؟؟
دکتر: چرا که نه ..وظیفم بود .. *و رفت*
پسرا رفتن پیش ته خواب بود
جیمین بغض کرده بود:
اگه حواسمون بهش بود اینطوری نمیشد
جیهوپ:اوهوممم.. ولی تقصیر خودشم بود باید بهمون میگفت
جین:حالا اروم باشین بزارین استراحت کنه
شوگا اره راست میگه
جین:اصن شما برین من میمونم
جیمین:هیونگ توم خسته ای تو برو من میمونم
کوک:پس منم میمونم
شوگا:ولی منم میخوام بمونم
نامی:پس من چی؟
جیمین:لج نکنین دیگه همه برین منو کوک میمونیم
جیمین و کوک بقیه رو راضی کردن که برن و خودشون بوندن پیش ته
ته ویو:/
چشامو باز کردم همه جا تاریک بود پاهامم یکم درد میکرد بلند شدم دیدم روی مبل دو نفر خوابیدن خواستم برم ببینم کیه
از تخت اومدم پایین تا خواستم ی خدم بردارم زانوهام شل شد و افتادم
ته:اخخخخخ
جیمین و کوک از خواب بیدار شدن و اومدن سمت ته
جیمین:ت..ته خوبی؟؟
کوک:چرا بلند شدی؟؟
کوک رفت و چراق اتاق و روشن کرد
جیمینم به ته کمک کرد و اونو دوباره گذاشت روی تخت
کوک:چرا؟؟چرا به ما نگفتی هیونگ؟؟
جیمین:میدوکی چقد نگرانت شدیم؟؟چرا از ما مخفی کردی؟؟
ته سرشو انداخت پایین و گفت:
ببخشید نمیخواستم نگرانتون کنم
جیمین:ولش کن دیگه ولی دیگه از این به بعد هر چی شد به ما بگو باشه؟؟
ته:باشه
کوک:الان خوبی؟؟درد نداری؟؟
ته:ن خوبم دردم یکم دارم ولی میتونم تحمل کنم
کوک:اوکی بگیر بخواب فک کنم فردا مرخصی باید بریم پسرا خیلی نگرانت بودن
ته:هعییییی *سرشو انداخت پایین*
جیمین بالشت ته و تنظیم کردو اونو خوابوند تهیونگ هم خوابید
صبح:/
...
دکتر:چیز خاصی نیست خدارو شکر فقط به پاش زیاد فشار وارد شده انگار این فشار از خیلی وقت روشه
کوک:ولی چیزی نگفت
...
دکتر:حتما نمیخواسته شما نگران بشین
نامی:الان حالش چطوره؟؟
دکتر:الان خوبه بهش ارامبخش زدم که بخوابه ولی به پاش نباید فشار بیاد خدارو شکر صدمه جدی ای ندیده و با استراحت کردن خوب میشه اما نباید چند وقت تحرکی داشته باشه که کاملا خوب بشه .. ی پابند هم باید ببنده که اون نمیزاره پاش کج بشه که درد بگیره همینا بود دیگه
جین:ممنونم دکتر الان میتونیم ببینیمش؟؟
دکتر: چرا که نه ..وظیفم بود .. *و رفت*
پسرا رفتن پیش ته خواب بود
جیمین بغض کرده بود:
اگه حواسمون بهش بود اینطوری نمیشد
جیهوپ:اوهوممم.. ولی تقصیر خودشم بود باید بهمون میگفت
جین:حالا اروم باشین بزارین استراحت کنه
شوگا اره راست میگه
جین:اصن شما برین من میمونم
جیمین:هیونگ توم خسته ای تو برو من میمونم
کوک:پس منم میمونم
شوگا:ولی منم میخوام بمونم
نامی:پس من چی؟
جیمین:لج نکنین دیگه همه برین منو کوک میمونیم
جیمین و کوک بقیه رو راضی کردن که برن و خودشون بوندن پیش ته
ته ویو:/
چشامو باز کردم همه جا تاریک بود پاهامم یکم درد میکرد بلند شدم دیدم روی مبل دو نفر خوابیدن خواستم برم ببینم کیه
از تخت اومدم پایین تا خواستم ی خدم بردارم زانوهام شل شد و افتادم
ته:اخخخخخ
جیمین و کوک از خواب بیدار شدن و اومدن سمت ته
جیمین:ت..ته خوبی؟؟
کوک:چرا بلند شدی؟؟
کوک رفت و چراق اتاق و روشن کرد
جیمینم به ته کمک کرد و اونو دوباره گذاشت روی تخت
کوک:چرا؟؟چرا به ما نگفتی هیونگ؟؟
جیمین:میدوکی چقد نگرانت شدیم؟؟چرا از ما مخفی کردی؟؟
ته سرشو انداخت پایین و گفت:
ببخشید نمیخواستم نگرانتون کنم
جیمین:ولش کن دیگه ولی دیگه از این به بعد هر چی شد به ما بگو باشه؟؟
ته:باشه
کوک:الان خوبی؟؟درد نداری؟؟
ته:ن خوبم دردم یکم دارم ولی میتونم تحمل کنم
کوک:اوکی بگیر بخواب فک کنم فردا مرخصی باید بریم پسرا خیلی نگرانت بودن
ته:هعییییی *سرشو انداخت پایین*
جیمین بالشت ته و تنظیم کردو اونو خوابوند تهیونگ هم خوابید
صبح:/
...
۴۳.۵k
۱۶ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.