شعرهایمکوتاهُ کوتاه تر می شوندانگار سکوتکم کم بر زبانم مسلّط می شوددست هایماین پرنده های زخمیمیان شاخه های خیالمرؤیایشان را کز می کنندو منچون ایستگاهی بی سفردر عبورت خاک می خورم !پرویز صادقی