شعرهایم کوتاهُ کوتاه تر می شوند انگار سکوت کم کم بر زبانم مسلّط می شود دست هایم این پرنده های زخمی میان شاخه های خیالم رؤیایشان را کز می کنند و من چون ایستگاهی بی سفر در عبورت خاک می خورم ! پرویز صادقی
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.