باز من ماندم و این دلی که بی قراره توست

باز من ماندم و این دلی که بی قراره توست ،
باز من ماندم و این کوچه های ،
خسته از نبود تو ،
باز من ماندم و منظومه هایی بلند ،
#از #غزلهای #ناز #نگاه #تو ،
باز این منم که گر گرفته از خورشیدکی که ،
هم ستاره شد در مدار تو ،
باز شروع وزش های نجیب عطرهایی که ،
می وزد از سرای تو ،
و باز این منی که ،
هرگز نبوده ام تا به این اندازه دچار تو ،
باز منو حجمه هایی پنهان ،
از نفس هایی که میکشم در هوای تو ،
باز از تو چه پنهان گلم ،
میان هر نفسی که میکشم ،
،
،
،
تنها تو هستی که میکِشم تو را ،
تنها تو هستی که میکُشی مرا ..!


#فاضل #نظری

دیدگاه ها (۳)

زن زیبـاســت …چه آن زمان که از فرط خستگی چهره اش در هم است…چ...

من ماندم و تقویمِ تاریکم ،آینده ای منحوس و تکراری ،جسمی گرفت...

مادر نامت را که می نویسمقلم می لرزددل می لرزدجهان آرام می شو...

اوه خدای‌من!احساس میکنم گم شده‌ام . نمی‌دانم کجام و قراره چی...

#عشق- جنایت🔪پارت 54پرش زمان دو ساعت بعد: ویو سوله: جینو: مطم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط