*عشق دردناک*
*عشق دردناک*
*پارت2*
*تعداد پارت ها:نامعلوم*
*شخصیت های اصلی : کوک ،ا/ت*
*زیر12 سال نخونه*🚫
▔▔▔▔▔▔▔▔▔▔▔▔▔▔
+با رفتن اون مرده یه نگا به خانومی که روبه روم بود کردم
نگاهم خیلی مظلومانه بود
§ دلم برات میسوزع
+ چرا مگه قرار چی بشه؟
§ هعی دختره ی بدبخت خودتو اماده کن واسه سکس خشن ارباب
+ چی.... س..سکس اشک اومد تو چشمام یادم رفته بود برا چی تو این خونم
§ حالا بشین رو صندلی تا ارایشت کنم
+نشستم
تازع ساعت 2 ظهر بود خانوم از الان تا ساعت 9 خیلی زیاد نیست
§زیاده ارع میخوای بخوابی
+ تو دلم چه مهربونه
اره خیلی سرم درد میکنه چون اون مرده موهامو کشید
§ بخواب رو این تخت
تخت رو نشونش داد
+ رفتم رو تخت نمی دونم چیشد که خوابم برد
§ چون میدونستم تا صبح باید بیدار باشه گفتم بخوابع
3ساعت بعد:
خیلی اروم و بی حس چشمامو باز کردم
یه نگا به خانومه کردم داشت وسایل هاشو مرتب میکرد
§ بیدار شدی ؟
+هوم
§ بشقاب غذا رو دادم بهش بخور غذا رو
+ چرا من و اب و غذا میکنه با این حال بشقاب رو ازش گرفتم
و شروع کردم به خوردن
تا خوردم و تموم شد یه نگا به ساعتم کردم
ساعت 6بود
§ . حالا باید بری حموم از شامپو های تو حموم استفاده کن
+ گیج شده بودم رفتم سمت حموم
اب رو باز کردم داخل وان تفریبا 10 دقیقه گذشت تا پر شد
رفتم داخل وان ....................
55دقیقه بعد از حموم زدم بیرون
مگه اینجا یه اتاق نیست پس چطور حموم داخلشه واو چه خونه ای
نگام به خانومه افتاد
§ خب حالا بشین رو صندلی
+ نشستم
شروع کرد به ارایش کردنم خیلی کارش درست بود ولی اصلا سریع نبود خیلی طول کشید نزدیک دو ساعت.، تموم شد
§ دیر شد پاشو لباس باید بپوشی
یع دست لباس بم داد بپوش تنت
+ اینجا که نمیشه جلو شما
§ خیلی خب رومو کردم اونطرف
+ سریع لباس رو عوض کردم
امممم.... تموم شد
§ مث فرشته هاشدی
+ ممنون اولین نفری هستی که اینو بهم میگی دست خودم نبود رفتم و محکم بغلش کردم
§ اووو بسع فقط حواست به خودت باشع به حرفش گوش کن
میترسم بلایی سرت بیارع
+ چشم
$ دیگه تقریبا ساعت 9بود حالا یه نیم ساعت مونده به 9 رفتم سمت اتاق در رو محکم باز کردم
+ داشتم با خانومه حرف میزدم که یهو صدای در منو به خودم اورد
$ دستش رو محکم کشیدم و با خودم بردم
+ هی بزار خدافظی کنم
(داد) خانوم خدافظ
$ بردم پرتش کردم تو اتاق و خودم رفتم بیرون
+ یه اتاق خیلی شیک غیر قابل تصور دهنم سه متر باز موند
ولی خیلی تاریک بود تو خودم جمع شدم مدتی از رفتن مرد گذشت و خبری از کسی نبود
تا اینکه یهو یه نور تو چشمام خورد
خودش بود
کاری نکردم اقا میشه بزاری من برم؟
*پارت2*
*تعداد پارت ها:نامعلوم*
*شخصیت های اصلی : کوک ،ا/ت*
*زیر12 سال نخونه*🚫
▔▔▔▔▔▔▔▔▔▔▔▔▔▔
+با رفتن اون مرده یه نگا به خانومی که روبه روم بود کردم
نگاهم خیلی مظلومانه بود
§ دلم برات میسوزع
+ چرا مگه قرار چی بشه؟
§ هعی دختره ی بدبخت خودتو اماده کن واسه سکس خشن ارباب
+ چی.... س..سکس اشک اومد تو چشمام یادم رفته بود برا چی تو این خونم
§ حالا بشین رو صندلی تا ارایشت کنم
+نشستم
تازع ساعت 2 ظهر بود خانوم از الان تا ساعت 9 خیلی زیاد نیست
§زیاده ارع میخوای بخوابی
+ تو دلم چه مهربونه
اره خیلی سرم درد میکنه چون اون مرده موهامو کشید
§ بخواب رو این تخت
تخت رو نشونش داد
+ رفتم رو تخت نمی دونم چیشد که خوابم برد
§ چون میدونستم تا صبح باید بیدار باشه گفتم بخوابع
3ساعت بعد:
خیلی اروم و بی حس چشمامو باز کردم
یه نگا به خانومه کردم داشت وسایل هاشو مرتب میکرد
§ بیدار شدی ؟
+هوم
§ بشقاب غذا رو دادم بهش بخور غذا رو
+ چرا من و اب و غذا میکنه با این حال بشقاب رو ازش گرفتم
و شروع کردم به خوردن
تا خوردم و تموم شد یه نگا به ساعتم کردم
ساعت 6بود
§ . حالا باید بری حموم از شامپو های تو حموم استفاده کن
+ گیج شده بودم رفتم سمت حموم
اب رو باز کردم داخل وان تفریبا 10 دقیقه گذشت تا پر شد
رفتم داخل وان ....................
55دقیقه بعد از حموم زدم بیرون
مگه اینجا یه اتاق نیست پس چطور حموم داخلشه واو چه خونه ای
نگام به خانومه افتاد
§ خب حالا بشین رو صندلی
+ نشستم
شروع کرد به ارایش کردنم خیلی کارش درست بود ولی اصلا سریع نبود خیلی طول کشید نزدیک دو ساعت.، تموم شد
§ دیر شد پاشو لباس باید بپوشی
یع دست لباس بم داد بپوش تنت
+ اینجا که نمیشه جلو شما
§ خیلی خب رومو کردم اونطرف
+ سریع لباس رو عوض کردم
امممم.... تموم شد
§ مث فرشته هاشدی
+ ممنون اولین نفری هستی که اینو بهم میگی دست خودم نبود رفتم و محکم بغلش کردم
§ اووو بسع فقط حواست به خودت باشع به حرفش گوش کن
میترسم بلایی سرت بیارع
+ چشم
$ دیگه تقریبا ساعت 9بود حالا یه نیم ساعت مونده به 9 رفتم سمت اتاق در رو محکم باز کردم
+ داشتم با خانومه حرف میزدم که یهو صدای در منو به خودم اورد
$ دستش رو محکم کشیدم و با خودم بردم
+ هی بزار خدافظی کنم
(داد) خانوم خدافظ
$ بردم پرتش کردم تو اتاق و خودم رفتم بیرون
+ یه اتاق خیلی شیک غیر قابل تصور دهنم سه متر باز موند
ولی خیلی تاریک بود تو خودم جمع شدم مدتی از رفتن مرد گذشت و خبری از کسی نبود
تا اینکه یهو یه نور تو چشمام خورد
خودش بود
کاری نکردم اقا میشه بزاری من برم؟
۲۶.۸k
۱۲ آبان ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.