Monster in the forest
Monster in the forest
پارت 27
جونگ کوک: خب شما چرا به من شک دارین؟؟از الان خیالتون رو راحت کنم... من دوستش ندارم.
تهیونگ: خب پس چرا رفتارت فرق داره؟میخوای یادی از بار های قبلی کنیم؟
(فلش بک)
جونگ کوک: به اموال من دست نززززن!!!!
(پایان فلش بک)
جونگ کوک: خب منظور از اموال... تمام چیزایی بود که توی خونه هست😬
تهیونگ: ا.ت که وسیله نیست!
(فلش بک)
ا.ت: کووووکی!!!!
جونگ کوک: بببببله؟؟؟
(پایان فلش بک)
جونگ کوک: خب اون... فقط محظ شوخی بود😬😬😬
تهیونگ: 😒
(فلش بک)
ا.ت: خیلیم تو غلط کردی بس که همزاد توئم خودتو تو آینه نگاه کردی ببینی چقدر شبیه خری؟ من رو زمین نمیخوابم اتفاقا خوووووود تو میری میخوابی.....
مگه نه کوکی🥺تو که نموخوای منو بزاری زمین میخوای🥺🥺
جونگ کوک: تهیونگ جان...تشریف ببر زمین🙏🏻
(پایان فلش بک)
جونگ کوک: آ آ آ.... تو با این نمیتونی ثابت کنی من فقط اینو گفتم که بتونه راحت بخوابه!
تهیونگ: خب...
(فلش بک)
جونگ کوک: ا.ت... ا.ت اصلا کجاس؟
*دور و برشو نگاه میکنه و نظاره گر میشود که ا.ت به طرز خیلی کیوتی به خواب رفته است*
عه خودا.. نیگاش کن خوابیده😊
(پایان فلش بک)
جونگ کوک: هی تو میخوای به کوچکترین چیزا گیر بدی؟ خو کیوت شده بود!
تهیونگ: 🙄
(فلش بک)
جونگ کوک: نخیر *میزارتش روی تخت* یا من یا تو میخوابیم زمین.
تهیونگ: جونگ کوکا داری بخاطر این اینکارو میکنی؟ یعنی حاضری کل صبح بیدار بمونی؟
جونگ کوک: خب برای اینکه تو و ا.ت بتونین راحت بخوابین مجبورم روی زمین بخوابم اگه تو نمیخوابی روی زمین.
(پایان فلش بک)
تهیونگ: آاااااخه تو به من بگو کی انقدر بخشنده بودی اونم سر تخت! تخت!!!!
جونگ کوک: خب یه بار بخشنده بودم چه عیبی داره؟
تهیونگ:😒
(فلش بک)
جونگ کوک: مرض کجای اینجا چیز رمانتیکی دیدی؟
تهیونگ: یه نگاهی به خودت بنداز ببین چگونه بغلش کردی😐
جونگ کوک:*متوجه وضع میشه و سریع از ا.ت جدا میشه*
عه.... آقا من موقع خواب هر چیزی دم دستم بیاد بغل میکنم عادت دارم خب..
(پایان فلش بک)
جونگ کوک: راست گفتم خب!!!!
تهیونگ: اصلا امکان نداره یعنی وقتی دروغ میگی فکر میکنی من نمیفهمم؟؟
نامجون: اصلا همه ی اینا به کنار.. جرعت حقیقت رو چی میگی؟؟؟؟
تهیونگ: آهااااااااا!!!!!!
جونگ کوک: خب راستش... اونموقع اصلا به چیزی فکر نمیکردم...
تهیونگ:عرعرعرعرعرعر🦓😐
نامجون:*بدبخت غش میکنه از خنده ولی متاسفانه باید نگهش داره و سرانجام خفه میشود😐😐😐😐*
جونگ کوک: چته؟ خر شدی😂؟؟
تهیونگ: خدایا... منو مرررگ بده🤲🏻
یکی نیست به این بگه عاشق شده؟؟
جونگ کوک: عهههههه بفهمین دیگه نفهما!! من عاشق نیییییییییییییستم!!!
تهیونگ: من باور نیییییمیییکنننم!!!!
جونگ کوک: اصن من خوابیدم صبح بخیر😐
نامجون:اصن بزارین بقیشو برای فردا الان بخوابین که بتونین زود بیدارشین...صبح بخیر.
تهیونگ: صبح بخیرررر.....
پارت 27
جونگ کوک: خب شما چرا به من شک دارین؟؟از الان خیالتون رو راحت کنم... من دوستش ندارم.
تهیونگ: خب پس چرا رفتارت فرق داره؟میخوای یادی از بار های قبلی کنیم؟
(فلش بک)
جونگ کوک: به اموال من دست نززززن!!!!
(پایان فلش بک)
جونگ کوک: خب منظور از اموال... تمام چیزایی بود که توی خونه هست😬
تهیونگ: ا.ت که وسیله نیست!
(فلش بک)
ا.ت: کووووکی!!!!
جونگ کوک: بببببله؟؟؟
(پایان فلش بک)
جونگ کوک: خب اون... فقط محظ شوخی بود😬😬😬
تهیونگ: 😒
(فلش بک)
ا.ت: خیلیم تو غلط کردی بس که همزاد توئم خودتو تو آینه نگاه کردی ببینی چقدر شبیه خری؟ من رو زمین نمیخوابم اتفاقا خوووووود تو میری میخوابی.....
مگه نه کوکی🥺تو که نموخوای منو بزاری زمین میخوای🥺🥺
جونگ کوک: تهیونگ جان...تشریف ببر زمین🙏🏻
(پایان فلش بک)
جونگ کوک: آ آ آ.... تو با این نمیتونی ثابت کنی من فقط اینو گفتم که بتونه راحت بخوابه!
تهیونگ: خب...
(فلش بک)
جونگ کوک: ا.ت... ا.ت اصلا کجاس؟
*دور و برشو نگاه میکنه و نظاره گر میشود که ا.ت به طرز خیلی کیوتی به خواب رفته است*
عه خودا.. نیگاش کن خوابیده😊
(پایان فلش بک)
جونگ کوک: هی تو میخوای به کوچکترین چیزا گیر بدی؟ خو کیوت شده بود!
تهیونگ: 🙄
(فلش بک)
جونگ کوک: نخیر *میزارتش روی تخت* یا من یا تو میخوابیم زمین.
تهیونگ: جونگ کوکا داری بخاطر این اینکارو میکنی؟ یعنی حاضری کل صبح بیدار بمونی؟
جونگ کوک: خب برای اینکه تو و ا.ت بتونین راحت بخوابین مجبورم روی زمین بخوابم اگه تو نمیخوابی روی زمین.
(پایان فلش بک)
تهیونگ: آاااااخه تو به من بگو کی انقدر بخشنده بودی اونم سر تخت! تخت!!!!
جونگ کوک: خب یه بار بخشنده بودم چه عیبی داره؟
تهیونگ:😒
(فلش بک)
جونگ کوک: مرض کجای اینجا چیز رمانتیکی دیدی؟
تهیونگ: یه نگاهی به خودت بنداز ببین چگونه بغلش کردی😐
جونگ کوک:*متوجه وضع میشه و سریع از ا.ت جدا میشه*
عه.... آقا من موقع خواب هر چیزی دم دستم بیاد بغل میکنم عادت دارم خب..
(پایان فلش بک)
جونگ کوک: راست گفتم خب!!!!
تهیونگ: اصلا امکان نداره یعنی وقتی دروغ میگی فکر میکنی من نمیفهمم؟؟
نامجون: اصلا همه ی اینا به کنار.. جرعت حقیقت رو چی میگی؟؟؟؟
تهیونگ: آهااااااااا!!!!!!
جونگ کوک: خب راستش... اونموقع اصلا به چیزی فکر نمیکردم...
تهیونگ:عرعرعرعرعرعر🦓😐
نامجون:*بدبخت غش میکنه از خنده ولی متاسفانه باید نگهش داره و سرانجام خفه میشود😐😐😐😐*
جونگ کوک: چته؟ خر شدی😂؟؟
تهیونگ: خدایا... منو مرررگ بده🤲🏻
یکی نیست به این بگه عاشق شده؟؟
جونگ کوک: عهههههه بفهمین دیگه نفهما!! من عاشق نیییییییییییییستم!!!
تهیونگ: من باور نیییییمیییکنننم!!!!
جونگ کوک: اصن من خوابیدم صبح بخیر😐
نامجون:اصن بزارین بقیشو برای فردا الان بخوابین که بتونین زود بیدارشین...صبح بخیر.
تهیونگ: صبح بخیرررر.....
۱۲.۳k
۱۸ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.