پارت ⁴
پارت ⁴
گو وون: نمیگی نه
فیلیکس: بخوامم نمیتونم برم بیرون کشته میشم( گریه)
گو وون: امشب پیش منی
و ... من 😈
ناشناس: گووون دستشو گذاشته بود رو سینه فیلیکس .فیلیکس
قلبش تند تند میزد
گو وون: معلومه ترسیدی
ناشناس : چشای فیلیکس از شدت ترس
بزرگ میشه
گو وون: بگی یا نگی امشب و بام هستی
ناشنلس: گو وون هیچ وقت نمیذاشت با کسایی که رابطه داره لب بگیره نزدیک صورت فیلیکس میشه و میخواد ببوستش
سوجون: میبینم بلخره ینفرو میخوای ببوسی
گو وون: آرع عاشق این جنابعالی شدم
سوجون: خدایی
گو وون: نباو کصشعر میگم
سوجون : اینم زیاد خشگله هم کیوت خوبه
گو وون: هوووو دزد آوردی روش کراش بزنی
سوجون : نه تو ادامه بده
ناشناس: سوجون در و میبنده
گو وون: خب حالا آقا من موندم و تو
ناشناس: فیلیکس یدفعه گریه میکنه
گو وون: مظلوم بازی در نیار
ناشناس: صورتشو نزدیکِ فیلیکس
میکنه دور گردنش حلقه میزنه( عیجان چه صحنه رومانتیکی💅🏼 آقا خدایی گزارش نکن دستم درد گرف)
لباشو نزدیک فیلیکس میکنه ،فیلیکس گریه میکنه یدفعه گو وون میبوست ش
فیلیکس لبشو گاز میگیره
گو وون: آیی شاید با خون ریزی بهتر باشه
فیلیکس تعجب میکنه و چشاش گرد میشه
گو وون ادامه میده
آیو: وای رمز داره حسابش
مین هیون : جونگ یو فیلیکس سندا رو انداخت بیرون و خدش و یدفه گرفتن
یو وو: وایی
ولش دیه نیازش نداریم
آیو: آمم
مین هیون: سندا بستن خوبه حالا نصفشو بعدا میدزدیم
یو وو: آره
ناشناس: سوار ماشین شدنو رفتن
فیلیکس: نکنن~
گو وون: تازه کجاشو دیدی
ناشناس: دکمه هاشو وا میکنه میپره بغل فیلیکس
فیلیکس : نه نه نه~~~
ناشناس: پیرهن فیلیکس و پاره میکنه
گو وون: نگا با اینکه عرق کردی خش بویی
ناشناس: سوجون درو وا کرد
گو وون سریع پتو رو کشید روی فیلیکس و بلند شد
سوجون : چرا میزاشتی بقیه رو ببینم اینو نبینم
گو وون: این واس ماس
ناشناس: سوجون پوزخندی میزنه و درو میبنده میره بیرون از اتاق
گووون: خب ؟میگی؟
فیلیکس: نمیخوام بمیرم
گو وون: خودت خواستی
ناشناس: با لباس زیر میپره رو تختو پتو روی فیلیکس و خودش میندازه
فیلیکس: ضربان قلبش رف بالا
گو وون: انقد ترسیدی که صدای قلبتو میشنوم
ناشناس: گو وون سرشو نزذیک گردن فیلیکس میاره
دهنشو وا میکنه و شروع به کبود کردن
میکنه
گو وون: چرا تو کاری نمیکنی ؟
اهل این کارا نیستم
فیلیکس: من یه بچه دانشگاهیم که فق داشت رد میشد شونش به شونه ی یه باند خلاف کار خورد و منو گرو کردن و......
گو وون: داشتی میگفتی
ناشناس: ساکت شد
گو وون: حتما میخوای
فیلیکس: اگه به جونت تحدید کنن تو اینکارو نمیکنی~~( با گریه)
سوجون: اون سندا نبود اونا سند نبودننن~~
گو وون: بزا ببینم
گو وون: نمیگی نه
فیلیکس: بخوامم نمیتونم برم بیرون کشته میشم( گریه)
گو وون: امشب پیش منی
و ... من 😈
ناشناس: گووون دستشو گذاشته بود رو سینه فیلیکس .فیلیکس
قلبش تند تند میزد
گو وون: معلومه ترسیدی
ناشناس : چشای فیلیکس از شدت ترس
بزرگ میشه
گو وون: بگی یا نگی امشب و بام هستی
ناشنلس: گو وون هیچ وقت نمیذاشت با کسایی که رابطه داره لب بگیره نزدیک صورت فیلیکس میشه و میخواد ببوستش
سوجون: میبینم بلخره ینفرو میخوای ببوسی
گو وون: آرع عاشق این جنابعالی شدم
سوجون: خدایی
گو وون: نباو کصشعر میگم
سوجون : اینم زیاد خشگله هم کیوت خوبه
گو وون: هوووو دزد آوردی روش کراش بزنی
سوجون : نه تو ادامه بده
ناشناس: سوجون در و میبنده
گو وون: خب حالا آقا من موندم و تو
ناشناس: فیلیکس یدفعه گریه میکنه
گو وون: مظلوم بازی در نیار
ناشناس: صورتشو نزدیکِ فیلیکس
میکنه دور گردنش حلقه میزنه( عیجان چه صحنه رومانتیکی💅🏼 آقا خدایی گزارش نکن دستم درد گرف)
لباشو نزدیک فیلیکس میکنه ،فیلیکس گریه میکنه یدفعه گو وون میبوست ش
فیلیکس لبشو گاز میگیره
گو وون: آیی شاید با خون ریزی بهتر باشه
فیلیکس تعجب میکنه و چشاش گرد میشه
گو وون ادامه میده
آیو: وای رمز داره حسابش
مین هیون : جونگ یو فیلیکس سندا رو انداخت بیرون و خدش و یدفه گرفتن
یو وو: وایی
ولش دیه نیازش نداریم
آیو: آمم
مین هیون: سندا بستن خوبه حالا نصفشو بعدا میدزدیم
یو وو: آره
ناشناس: سوار ماشین شدنو رفتن
فیلیکس: نکنن~
گو وون: تازه کجاشو دیدی
ناشناس: دکمه هاشو وا میکنه میپره بغل فیلیکس
فیلیکس : نه نه نه~~~
ناشناس: پیرهن فیلیکس و پاره میکنه
گو وون: نگا با اینکه عرق کردی خش بویی
ناشناس: سوجون درو وا کرد
گو وون سریع پتو رو کشید روی فیلیکس و بلند شد
سوجون : چرا میزاشتی بقیه رو ببینم اینو نبینم
گو وون: این واس ماس
ناشناس: سوجون پوزخندی میزنه و درو میبنده میره بیرون از اتاق
گووون: خب ؟میگی؟
فیلیکس: نمیخوام بمیرم
گو وون: خودت خواستی
ناشناس: با لباس زیر میپره رو تختو پتو روی فیلیکس و خودش میندازه
فیلیکس: ضربان قلبش رف بالا
گو وون: انقد ترسیدی که صدای قلبتو میشنوم
ناشناس: گو وون سرشو نزذیک گردن فیلیکس میاره
دهنشو وا میکنه و شروع به کبود کردن
میکنه
گو وون: چرا تو کاری نمیکنی ؟
اهل این کارا نیستم
فیلیکس: من یه بچه دانشگاهیم که فق داشت رد میشد شونش به شونه ی یه باند خلاف کار خورد و منو گرو کردن و......
گو وون: داشتی میگفتی
ناشناس: ساکت شد
گو وون: حتما میخوای
فیلیکس: اگه به جونت تحدید کنن تو اینکارو نمیکنی~~( با گریه)
سوجون: اون سندا نبود اونا سند نبودننن~~
گو وون: بزا ببینم
۴.۱k
۳۰ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.