تصادف هیونp

(تصادف هیون.............p۷)

فلیکس یذره استرس گرفت و رفت نشست پیش هیون تا باهم غذا بخورن........
غذاشون تموم شد ولی دستای فلیکس همچنان میلرزیدن.........
هیونجین فهمید........دستاشو تو دستای فلیکس گذاشت و گفت چیزی شده؟؟؟؟
اون جواب داد « نه هیون چیزیم نیس.....»
چند ساعتی گذشت و گوشی فلیکس آلارم زد......
اون رفت خاموشش کرد و رفت دنبال کیفش.........
هیونجین دربارش کنجکاو شد........
ازش پرسید داری چیکار میکنی........
فلیکس جواب داد« دارم دنبال کیفم میگردم .....»
هیونجین گفت « تا جایی که من میدونم اونجا روی صندلی بود......»
فلیکس رفت پیش صندلی و دید که کیفش اونجاس......
نشست روی صندلی و کیفش رو زیر و رو کرد.........
انگار دنبال چیزی میگشت اما پیداش نمیکرد.........
هیونجین گفت « دنبال چی میگردی....»
فلیکس گفت «هیچی.........»
بعد از اتاق رفت بیرون.......
اون رفت به سرویس بهداشتی و در رو قفل کرد.........
فلیکس مدام داشت سرفه میکرد که یهو دید
دستمالی که باهاش دهنشو پاک میکرد کاملا با خون آغشته شده..........
فلیکس بی هوش شد و افتاد زمین........
کسی اونجا نبود تا صدای افتادن فلیکس رو بشنوه و دنبالش بره.......
مدتی گذشت و هیونجین کم کم داشت نگران فلیکس میشد.........
اون بهش زنگ زد ولی دید که گوشیش مونده تو اتاق......
همون لحظه پرستار اومد تو.......
هیونجین با نگرانی به پرستار گفت
« خـ...خـ......خانم..... میشه برین و بگین از بلند گو لی فلیکس رو صدا بزنن.......
خیلی وقته از اتاق رفته بیرون و هنوز نیومده......
من خیلی نگرانشم.......
دستام یخ یخ شدن......
خواهش میکنم ازتون »
پرستار سعی کرد آرومش کنه و گفت « باشه اقا اروم باشین.......
بعد از انجام دادن کار هاتون میرم میگم.......»
هیونجین با لحن عصبانی داد زد « بهت گفتم برو دنبال فلیکس........»
پرستار خودشو گم کرد.......
شیشه الکل از دست پرستار افتاد زمین و شکست.......
اونقدر ترسیده بود که دستاش داشتن میلرزیدن........
پرستار از اتاق در اومد و زود رفت به مدیریت تا از بلند گو فلیکس رو صدا بزنه......
هیونجین تو اتاق بود و داشت یخ میزد......
از نگرانی و استرس پاهاش و دستاش میلرزیدن.......
اون سعی کرد پا بشه تا خودش دنبال فلیکس بره اماااا....... اما اون افتاد زمین و دیگه نتونست پا بشه........


.......................
ادامه دارد✨
#Hyunlix
#straykids
#bangchan
#leeknow
#changbin
#Hyunjin
#Han
#Felix
#seungmin
#I_N
#stay
#k_pop
دیدگاه ها (۲۶)

(تصادف هیون.............p۸)اون سعی کرد پا بشه تا خودش دنبال ...

(تصادف هیون.............p۹)وقتی در باز شد همه با یک صحنه درد...

(تصادف هیون.............p۶)هیونجین که داشت از تختش به پنجره ...

( تصادف هیون.............p۵)بعدش رفت....رفت و دید که بقیه رف...

ازدواج اجباری

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط