تصادف هیونp
(تصادف هیون.............p۶)
هیونجین که داشت از تختش به پنجره نگاه میکرد صدای فلیکسو که بهش میگفت ``من اومدم `` رو شنید ، به فلیکس نگاه کرد........
اون گفت « فلییکس!! اومدی......
بقیه رفتن ؟»
فلیکس گفت « آره رفتن......
میگم گشنته؟»
هیونجین گفت « من........
من گشنم نیس ولی میخام که باهات شام بخورم.....
شاید......شاید بعدا ضعف بکنم......»
فلیکس گفت« بـ.....باشه ........
چی میخای بخوری من برم بگیرم ......»
هیونجین گفت « فرقی نداره فقط یه چیزی بشه که با هم بخوریم»
فلیکس گفت « باشه من میرم ببینم چی دارن .......»
بعدش هر دو به هم یه خنده کوچولویی زدن که دیگه مصنوعی نبود....
چون فلیکس به خاطر خبری که چان داده بود حالش خوب شده بود و هیونجین متوجه شد که فلیکس حالش خوبه ......
فلیکس رفت که ببینه بیمارستان چه غذایی داره........
هیونجین بازم تو اتاق تنها بود ، یه آهی کشید و لبخندی زد......
فلیکس رفت و دید که فقط.........فقط یه بشقاب غذا مونده....
اون به یه بشقاب هم راضی شد و گِرِفتَتِش ......
فلیکس داشت تو راهرو بیمارستان میومد ، باخودش میگفت که
« من نمیخورم ..........میدم به هیونجین......
خب بالاخره اون مریضه باید غذا بخوره تا درست شه......»
اون رسید به اتاق هیون......
در رو باز کرد و رفت تو......
هیونجین به دستای فلیکس نگاه کرد ، دید که فقط یدونه غذا گرفته.......
هیونجین گفت « فلیکس چرا یدونه گرفتی ......
تو نمیخای بخوریی....
تو باید غذا بخوری تا سالم بمونییی ، جون داشته باشی......»
فلیکس حرفشو قطع کرد و گفت « نه هیون اونجوری که فک میکنی نیس.........
غذا فقط یدونه مونده بود......
منم اینو برا تو گرفتم که بخوری و زود تر درست شی.....»
هیونجین گفت « پس....پس فلیکس تو چی میخوری.......»
فلیکس گفت « من گشنم نیس.....
اگر هم گشنه شدم میرم از بیرون یچیزی میخرم و میخورم .......»
هیون گفت« نه ......لازم نیس ، منم زیاد گشنه نیستم .....
بیا با هم یخوریمش زیاده»
فلیکس میخاست قبول نکنه ولی هیونجین نزاشت......
فلیکس گفت« پس......پس من برم قاشق و بشقاب بگیرم و بیام.........»
هیونجین کفت« نههه لازم نیس هردومونم از یه بشقاب میخوریم.........»
فلیکس گفت « خب........ حداقل برم قاشق بیارم.......»
هیونجین گفت « میای بشینی یا نهههه.......
خب یدونه داریم دیگه باهم میخوریم........»
فلیکس یذره استرس گرفت ، رفت نشست پیش هیون تا با هم غذا بخورن........
.......................
ادامه دارد✨
#Hyunlix
#straykids
#bangchan
#leeknow
#changbin
#Hyunjin
#Han
#Felix
#seungmin
#I_N
#stay
#k_pop
هیونجین که داشت از تختش به پنجره نگاه میکرد صدای فلیکسو که بهش میگفت ``من اومدم `` رو شنید ، به فلیکس نگاه کرد........
اون گفت « فلییکس!! اومدی......
بقیه رفتن ؟»
فلیکس گفت « آره رفتن......
میگم گشنته؟»
هیونجین گفت « من........
من گشنم نیس ولی میخام که باهات شام بخورم.....
شاید......شاید بعدا ضعف بکنم......»
فلیکس گفت« بـ.....باشه ........
چی میخای بخوری من برم بگیرم ......»
هیونجین گفت « فرقی نداره فقط یه چیزی بشه که با هم بخوریم»
فلیکس گفت « باشه من میرم ببینم چی دارن .......»
بعدش هر دو به هم یه خنده کوچولویی زدن که دیگه مصنوعی نبود....
چون فلیکس به خاطر خبری که چان داده بود حالش خوب شده بود و هیونجین متوجه شد که فلیکس حالش خوبه ......
فلیکس رفت که ببینه بیمارستان چه غذایی داره........
هیونجین بازم تو اتاق تنها بود ، یه آهی کشید و لبخندی زد......
فلیکس رفت و دید که فقط.........فقط یه بشقاب غذا مونده....
اون به یه بشقاب هم راضی شد و گِرِفتَتِش ......
فلیکس داشت تو راهرو بیمارستان میومد ، باخودش میگفت که
« من نمیخورم ..........میدم به هیونجین......
خب بالاخره اون مریضه باید غذا بخوره تا درست شه......»
اون رسید به اتاق هیون......
در رو باز کرد و رفت تو......
هیونجین به دستای فلیکس نگاه کرد ، دید که فقط یدونه غذا گرفته.......
هیونجین گفت « فلیکس چرا یدونه گرفتی ......
تو نمیخای بخوریی....
تو باید غذا بخوری تا سالم بمونییی ، جون داشته باشی......»
فلیکس حرفشو قطع کرد و گفت « نه هیون اونجوری که فک میکنی نیس.........
غذا فقط یدونه مونده بود......
منم اینو برا تو گرفتم که بخوری و زود تر درست شی.....»
هیونجین گفت « پس....پس فلیکس تو چی میخوری.......»
فلیکس گفت « من گشنم نیس.....
اگر هم گشنه شدم میرم از بیرون یچیزی میخرم و میخورم .......»
هیون گفت« نه ......لازم نیس ، منم زیاد گشنه نیستم .....
بیا با هم یخوریمش زیاده»
فلیکس میخاست قبول نکنه ولی هیونجین نزاشت......
فلیکس گفت« پس......پس من برم قاشق و بشقاب بگیرم و بیام.........»
هیونجین کفت« نههه لازم نیس هردومونم از یه بشقاب میخوریم.........»
فلیکس گفت « خب........ حداقل برم قاشق بیارم.......»
هیونجین گفت « میای بشینی یا نهههه.......
خب یدونه داریم دیگه باهم میخوریم........»
فلیکس یذره استرس گرفت ، رفت نشست پیش هیون تا با هم غذا بخورن........
.......................
ادامه دارد✨
#Hyunlix
#straykids
#bangchan
#leeknow
#changbin
#Hyunjin
#Han
#Felix
#seungmin
#I_N
#stay
#k_pop
- ۱۰.۵k
- ۲۲ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط