تصادف هیونp

( تصادف هیون.............p۵)

بعدش رفت....
رفت و دید که بقیه رفتن ولی چان نشسته روی صندلی......
رفت پیشش ، سرش پایین بود..‌‌.....
فلیکس گفت « هیوووووونگ....»
چان سرشو بلند کرد ، از چشاش اشک میومد.......
فلیکس گفت « هیوونگ........چیشده؟
چرا از چشات اشک میاد.......»
چان گفت « هیچی نشده.....‌‌
فقط ........»
فلیکس گفت « هیونگ زود باش بگو دیگه .......»
چان یه لبخند کوچولویی زد و گفت « باشه باشه....‌
داشتم با دکتر هیونجین حرف میزدم که میگفت تا یه هفته دیگه مرخص میشه ، گچ دستشم باز میکنیم........»
فلیکس نمیدونست چی بگه « چـ........چـ.......چی!
راس میگی واااااای باید زود بهش بگم .......
باورم نمیشه.....»
فلیکس با هیجان داشت میرفت که به هیونجین بگه ولی چان زود دستشو گرفت و گفت « نهههه فلیکس..........
دکتر گفت که فعلا به خودش نگین .........»
فلیکس با ناراحتی گفت « ولی.......‌
ولی آخه چرا ........؟»
چان بهش جواب داد « دکتر گفت که چون هنوز دو روز نیست که عملش کردیم این شدت هیجان ممکنه خطر ناک بشه واس همون بعد دو روز بهش بگین بهتره..........
فلیکس به خاطر خودش دو روز تحمل کن بعدش برو بگو بهش و با هم دیگه خوشحالی کنین.......»
بعدش یه لبخندی زد که فلیکس وقتی خندشو دید اونم خندید و گفت « باشه هیونگ.......
دو روز که چیزی نیس.......
تحملش میکنم......»
ولی این دو روز به فلیکس خیلی سخت میگذره............
بعدش چان گفت « فلیکس برو پیش هیونجین تنهاس .......
اگه خواستی منم میمونم پیشتون.......»
فلیکس با یه خنده کوچیک گفت « نه هیونگ لازم نیس بمونی تو برو استراحت کن.......»
چان خندید و دستشو گذاشت رو شونه فلیکس و گفت
« آی شیطون .........»
بعدش خداحافظی کردن و رفت ........
فلیکس تو راهرو بیمارستان داشت به سمت اتاق هیونجین میدوید که رسید به در ، وایساد ، یه نفس عمیق کشید ، یه لبخندی زد و رفت داخل.......
هیونجین که داشت از تختش به پنجره نگاه میکرد صدای فلیکسو که بهش میگفت ``من اومدم `` رو شنید ، به فلیکس نگاه کرد........

.......................
ادامه دارد✨
#Hyunlix
#straykids
#bangchan
#leeknow
#changbin
#Hyunjin
#Han
#Felix
#seungmin
#I_N
#stay
#k_pop
دیدگاه ها (۱۴)

(تصادف هیون.............p۶)هیونجین که داشت از تختش به پنجره ...

(تصادف هیون.............p۷)فلیکس یذره استرس گرفت و رفت نشست ...

( تصادف هیون.............p۴)بقیه تنهاشون گذاشتن و از اتاق رف...

( تصادف هیون.............p۳)چان حرفشو قبول کردو با سونگمین ر...

Part 2 — No Escapeدستش روی دستگیره‌ی سرد در نشست. یه لحظه مک...

میان دو نگاه

میان دو نگاه

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط