فیک عشق غمارباز
پارت۱
نوکر: ارباب هرکاری رو که گفتید رو انجام دادم
جونگ کوک: همچیرو بهش گفتی؟
نوکر:بله قربان
جونگ کوک: خیلی خب باشه....حالا که از رازای ما خبر دار شدی دیگه نباید از این در بیرون بری
نوکر: یعنی چی ارباب
شوگا: تقققققق(صدای اسلحه) یعنی خدافظ
جونگ کوک: به به جناب اقای شوگا
شوگا: بالاخره تونستم از اون المان گوه بیام بیرون
جونگ کوک: هه معلومه از کشوره خوشت نیومده(همینجوری که داشت حرف میزد سیگارشم روشن کرد)
شوگا: اره مردمش خیلی چندشن البته اینش خوب بود که یبس بودن و کاربع کار بقیه نداشتن
جونگ کوک: اممم......حالا چیکارش کردی
شوگا: خلاصش کردم
تهیونگ: اخخخ......کمرم..
جونگ کوک: باز چه گوهی خوردی
شوگا: از بس دخترای مردم وکردی خسته نشدی؟
تهیونگ: اههه..اخخ.نه شوگا تو هم یبار امتحان کن.....انقدر دیشب محکم ضربه زدم بدنم درد میکنه
شوگا: نه نمیخواد هرگوهی که بقیه میخورن و که من نباید بخورم
جونگ کوک: حالا دختره کجاس؟
تهیونگ: پیش خدا
جونگ کوک و شوگا :😏😁
این جیمین کجاس؟؟
شوگا: امروز وقت تتو داشت
تهیونگ: اوفف..اخ..اینم..که همجاشو تتو کرد
شوگا: بهترین کار و کرده
فلور: به سلا.......تهیونگ چرا این شکلی شدی؟
جونگ کوک: از بس دخترای مردمو باهم باهم میکنه
فلور: 😁
تهیونگ: رواب بخندی
فلور: گمشو خودم کلی کار دارم
جونگ کوک ببین امروز میای غمار
جونگ کوک: اره باشه حوصله خودمم سر رفته
فلور: شرط و که یادته؟😏
جونگ کوک: گفتی اگه ببازم......یادم نی چی زریدی اما گفتی اگه ببرم یه دختر ناب بهم میدی
فلور: ایشش فثط اون خوبرو یادشه مرتیکه لاشی
جونگ کوک: هوییی به خودت بگو هرزه نه من
فلور: اوکی پس ساعت هشت برو اونجا من کار دارم نمیتونم باهات بیام
جونگ کوک: باش
راستی کسی که میخوام باهاش بازی کنم کیه؟
فلور: اهاا..شاید باورتون نشه اون دختره که قبلا پلیس بوده اونه
تهیونگ: اوففففف شنیدم خیلی جیگره
فلور: اره نکنه بازم دنبالی چیزش هستی
جونگ کوک: ساکت.....پس اونه.بالاخره میتونم ببینمش
فلور: مراقب باش دختر خطرناکیه
شوگا: نکنه این با اون پلیسه ایمش چی بود اها ژاکلین همدست باشه
جونگ کوک: امکانش هست
فلور: نه بابا....دختره خلافکار شده پلیس با خلافکار که همدست نمیشه
اسمشم گلوریاس
جونگ کوک: اسمش که خاصه خودشم باید دیدنی باشه😏
گلوریا: امروز منتظر شکستت هستم اقای جئون 😏قیافت وقتی میبازی دیدنیه
ساعت ۸ شب🌃🌃🌃
راننده: اقا رسیدیم
جونگ کوک: نوکد درو باز کرد و پیاده شدم چه جای باحالی بود رفتم داخل در تادرش بادیگار بود رفتم دیدم هنوز نیومده
پس لیدی کجاس؟
نوکر: اقا..هن..و..ز...نیومدن.
جونگ کوک: اون باید قبل من میومد اون کی باشه که بخواد منو منتظر خودش بزاره
گلوریا: هه من از قصد نیومدم داخل که تو بری و بعدش من بیام بزار ببینم چیکار میکنی اقای جئون جونگ کوک
صدای تلفنم اومد برداشتم
بگو
_خانم ایشون به شدت عصبانین لطفا بیاین تا مارو نفرستاده اون بالابالاها
قطع کردم
هه پس عصبانی شدی....بریم این اقای بداخلاقو ببینیم
جونگ کوک: پس این کجاسسس؟؟؟؟
نوکر: الان میان اقا شما یچیزی بخوری....
تق تق تق تق (صدای پاشنه کفش)
جونگ کوک: با عصبانیت برگشتم و یه زن قد بلند که پاهای کشیده ای داشت اومد نزدیک موهاش تا رو باسنش بود اومد سر میز و پالتشو داد به یکی دیگه
گلوریا: (چقدر مرد جذابی بود )
خیلی که منتظرتون نذاشتم اقای جئون؟😏
جونگ کوک: نه اتفاقا فکر کردم ترسیدید که تا الان نیومدید😏
گلوریا: نه....گرگ که از سگ نمیترسه😏
جونگ کوک: ( چی گفت؟؟پلم میخواد تیربارونش کنم این هرزه...اوکی )
نوکر: ارباب هرکاری رو که گفتید رو انجام دادم
جونگ کوک: همچیرو بهش گفتی؟
نوکر:بله قربان
جونگ کوک: خیلی خب باشه....حالا که از رازای ما خبر دار شدی دیگه نباید از این در بیرون بری
نوکر: یعنی چی ارباب
شوگا: تقققققق(صدای اسلحه) یعنی خدافظ
جونگ کوک: به به جناب اقای شوگا
شوگا: بالاخره تونستم از اون المان گوه بیام بیرون
جونگ کوک: هه معلومه از کشوره خوشت نیومده(همینجوری که داشت حرف میزد سیگارشم روشن کرد)
شوگا: اره مردمش خیلی چندشن البته اینش خوب بود که یبس بودن و کاربع کار بقیه نداشتن
جونگ کوک: اممم......حالا چیکارش کردی
شوگا: خلاصش کردم
تهیونگ: اخخخ......کمرم..
جونگ کوک: باز چه گوهی خوردی
شوگا: از بس دخترای مردم وکردی خسته نشدی؟
تهیونگ: اههه..اخخ.نه شوگا تو هم یبار امتحان کن.....انقدر دیشب محکم ضربه زدم بدنم درد میکنه
شوگا: نه نمیخواد هرگوهی که بقیه میخورن و که من نباید بخورم
جونگ کوک: حالا دختره کجاس؟
تهیونگ: پیش خدا
جونگ کوک و شوگا :😏😁
این جیمین کجاس؟؟
شوگا: امروز وقت تتو داشت
تهیونگ: اوفف..اخ..اینم..که همجاشو تتو کرد
شوگا: بهترین کار و کرده
فلور: به سلا.......تهیونگ چرا این شکلی شدی؟
جونگ کوک: از بس دخترای مردمو باهم باهم میکنه
فلور: 😁
تهیونگ: رواب بخندی
فلور: گمشو خودم کلی کار دارم
جونگ کوک ببین امروز میای غمار
جونگ کوک: اره باشه حوصله خودمم سر رفته
فلور: شرط و که یادته؟😏
جونگ کوک: گفتی اگه ببازم......یادم نی چی زریدی اما گفتی اگه ببرم یه دختر ناب بهم میدی
فلور: ایشش فثط اون خوبرو یادشه مرتیکه لاشی
جونگ کوک: هوییی به خودت بگو هرزه نه من
فلور: اوکی پس ساعت هشت برو اونجا من کار دارم نمیتونم باهات بیام
جونگ کوک: باش
راستی کسی که میخوام باهاش بازی کنم کیه؟
فلور: اهاا..شاید باورتون نشه اون دختره که قبلا پلیس بوده اونه
تهیونگ: اوففففف شنیدم خیلی جیگره
فلور: اره نکنه بازم دنبالی چیزش هستی
جونگ کوک: ساکت.....پس اونه.بالاخره میتونم ببینمش
فلور: مراقب باش دختر خطرناکیه
شوگا: نکنه این با اون پلیسه ایمش چی بود اها ژاکلین همدست باشه
جونگ کوک: امکانش هست
فلور: نه بابا....دختره خلافکار شده پلیس با خلافکار که همدست نمیشه
اسمشم گلوریاس
جونگ کوک: اسمش که خاصه خودشم باید دیدنی باشه😏
گلوریا: امروز منتظر شکستت هستم اقای جئون 😏قیافت وقتی میبازی دیدنیه
ساعت ۸ شب🌃🌃🌃
راننده: اقا رسیدیم
جونگ کوک: نوکد درو باز کرد و پیاده شدم چه جای باحالی بود رفتم داخل در تادرش بادیگار بود رفتم دیدم هنوز نیومده
پس لیدی کجاس؟
نوکر: اقا..هن..و..ز...نیومدن.
جونگ کوک: اون باید قبل من میومد اون کی باشه که بخواد منو منتظر خودش بزاره
گلوریا: هه من از قصد نیومدم داخل که تو بری و بعدش من بیام بزار ببینم چیکار میکنی اقای جئون جونگ کوک
صدای تلفنم اومد برداشتم
بگو
_خانم ایشون به شدت عصبانین لطفا بیاین تا مارو نفرستاده اون بالابالاها
قطع کردم
هه پس عصبانی شدی....بریم این اقای بداخلاقو ببینیم
جونگ کوک: پس این کجاسسس؟؟؟؟
نوکر: الان میان اقا شما یچیزی بخوری....
تق تق تق تق (صدای پاشنه کفش)
جونگ کوک: با عصبانیت برگشتم و یه زن قد بلند که پاهای کشیده ای داشت اومد نزدیک موهاش تا رو باسنش بود اومد سر میز و پالتشو داد به یکی دیگه
گلوریا: (چقدر مرد جذابی بود )
خیلی که منتظرتون نذاشتم اقای جئون؟😏
جونگ کوک: نه اتفاقا فکر کردم ترسیدید که تا الان نیومدید😏
گلوریا: نه....گرگ که از سگ نمیترسه😏
جونگ کوک: ( چی گفت؟؟پلم میخواد تیربارونش کنم این هرزه...اوکی )
۱۸۱.۴k
۰۸ تیر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.