ازدواج اجباری(part 18)
ازدواج اجباری(part 18)
*ا/ت ویو
_توهم خیلی خوشتیپ شدی هوففف
+چیه
_همه ی دخترا اینجوری بهت نگه میکنم
+اوخخخ حسود من
اومد و بغلم کرد
+تو انقدر اینجوری من نمیتونم تحمل کنم و ممکنه بخورمتا
_اونجوری تموم میشم که
+(خنده)تقصیر خودت میشه دیگه
_چرا
+چون تو انقدر برای من دلبری میکنی
_کوک(خجالت)
+(خنده)
+عروس خانم افتخار میدن که سوار ماشین شن
_بلهه
رفتیم نشستیم توی ماشین و کوک توی تمام راه دستمو گرفته بود و رانندگی میکرد
+رسیدیم ا/ت
نفس عمیق کشیدم و گفتم
_بریم
+بلاخره به طور کامل برای من میشی
_(خنده)
پیاده شدیم و رفتیم توی کلیسا
کوک رفت کنار حاجیه وایساد(حاجیه جرر)
و بابای منم اومد دستمو گرفت و گفت
پ ا/ت=بریم دخترم
_بریم بابا(لبخند)
رفتیم اونجا و حاجی گفت
حاجی=خانم جئون ا/ت شما اقای جئون جونگکوک را به عنوان شوهر میپذیرید؟
_بلهههه
حاجی=اقای جئون جونگکوک شما جئون ا/ت را به عنوان همسر میپذیرید؟
به کوک نگاه کردم هیچی نمیگفت که یهو چیزی گفت که شوکه شدم
+نه
شوکه شدم
(وایسید وایسید من اینجوری داستانو خراب نمیکنم یه فلش بک بزنید اقای کارگردان خیلی ممنون)
حاجی=اقای جئون جونگکوک شما جئون ا/ت را به عنوان همسر میپذیرید؟
+بلهه با تمام وجودم
حاجی=اکنون من شمارو زن و شوهر اعلام میکنم میتونید همو ببوسید(حاجی تو کجا کاری اینا فراتر از اسمان ها رفتن)
جونگکوک بدون معطلی اومد و منو محکم بوسید
و همه برامون دست زدن
همه=هو هو هو هو عروس چقدر قشنگه اینشاالله مبارکش باد داماد چه خوش اب و رنگه اینشاالله مبارک باد هو هو هو هو
(میدونم خیلی مسخرم به روم نیارید)
بعد چند دقیقه نوبت منو و کوک رسید که باید رقص دو نفره داشته باشیم
اهنگ رمانتیک پخش شد و کوک اومد و دستشو جلوم دراز کرد و گفت
+افتخار رقص میدی لیدی
_با کمال میل
دستشو گرفتم و رفتیم وسط
با دوتا دستاش کمرو گرفت و منم دستامو روی شونه هاش گذاشتم و شروع کردیم به رقصیدن
اومد دم گوشم و طوری که نفساش بهم بخوره گفت
+برای امشب خیلی هیجان دارم
_چرا
+چون قراره یه شب خاص داشته باشیم
_+(خنده)
ادامه دارد...
شرطا:
۶٠ لایک
۱۰۰ کامنت✨
*ا/ت ویو
_توهم خیلی خوشتیپ شدی هوففف
+چیه
_همه ی دخترا اینجوری بهت نگه میکنم
+اوخخخ حسود من
اومد و بغلم کرد
+تو انقدر اینجوری من نمیتونم تحمل کنم و ممکنه بخورمتا
_اونجوری تموم میشم که
+(خنده)تقصیر خودت میشه دیگه
_چرا
+چون تو انقدر برای من دلبری میکنی
_کوک(خجالت)
+(خنده)
+عروس خانم افتخار میدن که سوار ماشین شن
_بلهه
رفتیم نشستیم توی ماشین و کوک توی تمام راه دستمو گرفته بود و رانندگی میکرد
+رسیدیم ا/ت
نفس عمیق کشیدم و گفتم
_بریم
+بلاخره به طور کامل برای من میشی
_(خنده)
پیاده شدیم و رفتیم توی کلیسا
کوک رفت کنار حاجیه وایساد(حاجیه جرر)
و بابای منم اومد دستمو گرفت و گفت
پ ا/ت=بریم دخترم
_بریم بابا(لبخند)
رفتیم اونجا و حاجی گفت
حاجی=خانم جئون ا/ت شما اقای جئون جونگکوک را به عنوان شوهر میپذیرید؟
_بلهههه
حاجی=اقای جئون جونگکوک شما جئون ا/ت را به عنوان همسر میپذیرید؟
به کوک نگاه کردم هیچی نمیگفت که یهو چیزی گفت که شوکه شدم
+نه
شوکه شدم
(وایسید وایسید من اینجوری داستانو خراب نمیکنم یه فلش بک بزنید اقای کارگردان خیلی ممنون)
حاجی=اقای جئون جونگکوک شما جئون ا/ت را به عنوان همسر میپذیرید؟
+بلهه با تمام وجودم
حاجی=اکنون من شمارو زن و شوهر اعلام میکنم میتونید همو ببوسید(حاجی تو کجا کاری اینا فراتر از اسمان ها رفتن)
جونگکوک بدون معطلی اومد و منو محکم بوسید
و همه برامون دست زدن
همه=هو هو هو هو عروس چقدر قشنگه اینشاالله مبارکش باد داماد چه خوش اب و رنگه اینشاالله مبارک باد هو هو هو هو
(میدونم خیلی مسخرم به روم نیارید)
بعد چند دقیقه نوبت منو و کوک رسید که باید رقص دو نفره داشته باشیم
اهنگ رمانتیک پخش شد و کوک اومد و دستشو جلوم دراز کرد و گفت
+افتخار رقص میدی لیدی
_با کمال میل
دستشو گرفتم و رفتیم وسط
با دوتا دستاش کمرو گرفت و منم دستامو روی شونه هاش گذاشتم و شروع کردیم به رقصیدن
اومد دم گوشم و طوری که نفساش بهم بخوره گفت
+برای امشب خیلی هیجان دارم
_چرا
+چون قراره یه شب خاص داشته باشیم
_+(خنده)
ادامه دارد...
شرطا:
۶٠ لایک
۱۰۰ کامنت✨
۹۸.۵k
۲۵ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۳۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.