❌ اصکی ممنوع ❌
"Devastating retaliation - a new beginning"
#تلافی_ویرانگر_شروعی_دوباره
#Part19
موقع شام خوردن اتفاق خاصی نیفتاد و من جدا از مسیح ممنون بودم!
بعد از شام ایو موزیک لایتی گذاشت و یونگی رو مجبور کرد باهاش برقصه!
اول کلی بهشون خندیدیم ولی کم کم به رمانتیک بودنشون عادت کردیم... اونا خیلی عاشق هم بودن و این زیبا بود!
ـــ افتخار میدی؟
دست پر از خالکوبی کوک بود که به سمت سیترا دراز شده بود.
سومین بار بود که به سیترا درخواست رقص میداد. دوبار رد شده بود و اینبار....
سیترا خواست حرف بزنه که کوک عمیق نگاهش کرد: خواهش میکنم دیگه ردم نکن!
سیترا چشمای مشکی کوک رو کاوید و بعد از کمی مکث، در کمال حیرت دست سفید و ظریفش رو تو دست درشت کوک گذاشت!
ایو و یونگی که چشمشون به سیترا و کوک بود وسط رقص وایسادن!
هیونجین لب گزید و جونگ با خوشحالی پرید هوا: علوسی علوسی(عروسی عروسی)!
سیترا لبخند محوی زد و کوک لب گزید تا اشک چشمای براقش رو کنترل کنه!
به شدت احساس خوشحالی میکردم!
اوکی شدن رابطه سیترا ارزوم بود!
کوک و سیترا شروع کردن به رقص.
کوک جوری کمر باریک سیترا رو محکم گرفته بود که انگار سیترا میخاست فرار کنه!
راستش از اون زوج وحشی انتظار نداشتم انقدر زیبا برقصن!
ایو و یونگی با لبخند مشغول ادامه داپن رقصشون شدن.
ـــ اول لباسش، بعدم قبول کردن پیشنهاد رقص... اگه خوش شانس باشی امشب به بوسه هم نشونمون میدن و من به کلی عقلمو از دست میدم و تو از دستم راحت میشی!
..... ادامه دارد.....
(نویسنده سراب)
(از روبیکا)
ناشناس ما:🖤✨
https://nazarbazi.timefriend.net/16750082778186
ما رو به دوستاتون معرفی کنین:🖤🔥
https://rubika.ir/joinc/BGDEIHIF0HQARFFQLKQQIJWDALZDMJBY
#تلافی_ویرانگر_شروعی_دوباره
#Part19
موقع شام خوردن اتفاق خاصی نیفتاد و من جدا از مسیح ممنون بودم!
بعد از شام ایو موزیک لایتی گذاشت و یونگی رو مجبور کرد باهاش برقصه!
اول کلی بهشون خندیدیم ولی کم کم به رمانتیک بودنشون عادت کردیم... اونا خیلی عاشق هم بودن و این زیبا بود!
ـــ افتخار میدی؟
دست پر از خالکوبی کوک بود که به سمت سیترا دراز شده بود.
سومین بار بود که به سیترا درخواست رقص میداد. دوبار رد شده بود و اینبار....
سیترا خواست حرف بزنه که کوک عمیق نگاهش کرد: خواهش میکنم دیگه ردم نکن!
سیترا چشمای مشکی کوک رو کاوید و بعد از کمی مکث، در کمال حیرت دست سفید و ظریفش رو تو دست درشت کوک گذاشت!
ایو و یونگی که چشمشون به سیترا و کوک بود وسط رقص وایسادن!
هیونجین لب گزید و جونگ با خوشحالی پرید هوا: علوسی علوسی(عروسی عروسی)!
سیترا لبخند محوی زد و کوک لب گزید تا اشک چشمای براقش رو کنترل کنه!
به شدت احساس خوشحالی میکردم!
اوکی شدن رابطه سیترا ارزوم بود!
کوک و سیترا شروع کردن به رقص.
کوک جوری کمر باریک سیترا رو محکم گرفته بود که انگار سیترا میخاست فرار کنه!
راستش از اون زوج وحشی انتظار نداشتم انقدر زیبا برقصن!
ایو و یونگی با لبخند مشغول ادامه داپن رقصشون شدن.
ـــ اول لباسش، بعدم قبول کردن پیشنهاد رقص... اگه خوش شانس باشی امشب به بوسه هم نشونمون میدن و من به کلی عقلمو از دست میدم و تو از دستم راحت میشی!
..... ادامه دارد.....
(نویسنده سراب)
(از روبیکا)
ناشناس ما:🖤✨
https://nazarbazi.timefriend.net/16750082778186
ما رو به دوستاتون معرفی کنین:🖤🔥
https://rubika.ir/joinc/BGDEIHIF0HQARFFQLKQQIJWDALZDMJBY
۲.۲k
۱۰ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.