❌ اصکی ممنوع ❌ ادامه پارت قبل
فهمیدن!
یونگی پس گردنی نثارش کرد: دهنت رو ببند منحرف!
هیونجین که قرمز شده بود به سیترا نگاه کرد تا بهش اجازه کتک کاری بده اما سیترا اشاره کرد اروم باشه.
سیترا به خدمت کارا اشاره کرد میز رو بچینن و رو به من گفت: حالا که روسی بلد نیستی ارتباط برقرار کردن سخت نیست؟
نیک رو که اصرار داشت رو زمین بشینه به سختی کنار خودم رو کاناپه نشوندم: ترنسلیت گوگل کارمو اسون میکنه، به علاوه به زودی براش معلم زبان انگلیسی میگیرم.
هیونجین پوزخند زد: معلم برای یه برده، عالیه!
سیترا غرید: برده هام ادمن میل وولف!
فضا سنگین شد و هیونجین با شرمندگی سرش رو انداخت پایین: ببخشید آلفاجم.
کوک اخم محوی داشت و نگاهش رو پایین دوخته بود.
یونگی: امشب کریسمسه، ما نه درخت داریم و نه کادو... پس بهتره دعوا هم نداشته باشیم!
جونگ خودش رو به پای من چسپوند: برام هلیفکتر خلیدی؟
ناخاسته خندم گرفت: اره برات خریدم.
چشماش برق زد و رفت سمت سیترا: بلام چی خلیدی؟
سیترا چشماشو تو حدقه چرخوند: یه پستونک تا کمتر حرف بزنی.
ایو حرصی شد: عه سیتراااا!
یونگی خندید: عزیزم منطقی باش پسرمون زیاد حرف میزنه!
جونگ با خوشحالی پرید هوا: زن عمو شیتلا بلام پشتونک خلیده!سکوت شد و کوک با لبخند کجی دست جونگ رو کشید: بیا پیش عمو، منم برات کادو گرفتم.
جونگ یه بوس ابدار از کوک گرفت: تفنگ؟
کوک چشمک زد: یه چیز بهتر!
نیک با علاقه به جونگ نگاه میکرد و لبخند میزد.
دستش رو گرفتم و گرفتم: کریسمت مبارک!
در کمال تعجب فهمید و چشمای یخیش برق زد: هپی کریسمس!
حتما اینو تو فیلما شنیده و معنیش رو میدونست!
خندیدم و دستش رو فشار دادم.
اونم خم شد و گونمو بوسید!
سیترا از جاش بلند شد: بهتره بریم شام بخوریم.
همه دنبالش رفتیم و من استرس اینو داشتم که نیک سرش رو تو بشقاب فرو کنه!
برای همین بردمش یه گوشه و ترنسلیت گوگل رو اوردم: اگه مثل یه گربه رفتار کنی، سیترا عصبی میشه و از عمارت پرتت میکنه بیرون و مردا بازم برده ات میکنن، ما الان خانواده ات هستیم پس بهتره ما رو حفظ کنی، خواهش میکنم مثل یه ادم رفتار کن. وقتی حرفام به روسی ترجمه شد، نیک با ترس تند تند سرش رو به نشونه موافقت تکون داد.
... ادامه دارد ...
(نویسنده سراب)
(از روبیکا)
ناشناس ما:🖤✨
https://nazarbazi.timefriend.net/16750082778186
ما رو به دوستاتون معرفی کنین:🖤🔥
https://rubika.ir/joinc/BGDEIHIF0HQARFFQLKQQIJWDALZDMJBY
یونگی پس گردنی نثارش کرد: دهنت رو ببند منحرف!
هیونجین که قرمز شده بود به سیترا نگاه کرد تا بهش اجازه کتک کاری بده اما سیترا اشاره کرد اروم باشه.
سیترا به خدمت کارا اشاره کرد میز رو بچینن و رو به من گفت: حالا که روسی بلد نیستی ارتباط برقرار کردن سخت نیست؟
نیک رو که اصرار داشت رو زمین بشینه به سختی کنار خودم رو کاناپه نشوندم: ترنسلیت گوگل کارمو اسون میکنه، به علاوه به زودی براش معلم زبان انگلیسی میگیرم.
هیونجین پوزخند زد: معلم برای یه برده، عالیه!
سیترا غرید: برده هام ادمن میل وولف!
فضا سنگین شد و هیونجین با شرمندگی سرش رو انداخت پایین: ببخشید آلفاجم.
کوک اخم محوی داشت و نگاهش رو پایین دوخته بود.
یونگی: امشب کریسمسه، ما نه درخت داریم و نه کادو... پس بهتره دعوا هم نداشته باشیم!
جونگ خودش رو به پای من چسپوند: برام هلیفکتر خلیدی؟
ناخاسته خندم گرفت: اره برات خریدم.
چشماش برق زد و رفت سمت سیترا: بلام چی خلیدی؟
سیترا چشماشو تو حدقه چرخوند: یه پستونک تا کمتر حرف بزنی.
ایو حرصی شد: عه سیتراااا!
یونگی خندید: عزیزم منطقی باش پسرمون زیاد حرف میزنه!
جونگ با خوشحالی پرید هوا: زن عمو شیتلا بلام پشتونک خلیده!سکوت شد و کوک با لبخند کجی دست جونگ رو کشید: بیا پیش عمو، منم برات کادو گرفتم.
جونگ یه بوس ابدار از کوک گرفت: تفنگ؟
کوک چشمک زد: یه چیز بهتر!
نیک با علاقه به جونگ نگاه میکرد و لبخند میزد.
دستش رو گرفتم و گرفتم: کریسمت مبارک!
در کمال تعجب فهمید و چشمای یخیش برق زد: هپی کریسمس!
حتما اینو تو فیلما شنیده و معنیش رو میدونست!
خندیدم و دستش رو فشار دادم.
اونم خم شد و گونمو بوسید!
سیترا از جاش بلند شد: بهتره بریم شام بخوریم.
همه دنبالش رفتیم و من استرس اینو داشتم که نیک سرش رو تو بشقاب فرو کنه!
برای همین بردمش یه گوشه و ترنسلیت گوگل رو اوردم: اگه مثل یه گربه رفتار کنی، سیترا عصبی میشه و از عمارت پرتت میکنه بیرون و مردا بازم برده ات میکنن، ما الان خانواده ات هستیم پس بهتره ما رو حفظ کنی، خواهش میکنم مثل یه ادم رفتار کن. وقتی حرفام به روسی ترجمه شد، نیک با ترس تند تند سرش رو به نشونه موافقت تکون داد.
... ادامه دارد ...
(نویسنده سراب)
(از روبیکا)
ناشناس ما:🖤✨
https://nazarbazi.timefriend.net/16750082778186
ما رو به دوستاتون معرفی کنین:🖤🔥
https://rubika.ir/joinc/BGDEIHIF0HQARFFQLKQQIJWDALZDMJBY
۲.۵k
۱۰ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.