you will be yours🍷6
you will be yours🍷6
جولیا:ههه😂 خب من اجازه امضا کردن نداشتم برا همین تو باید امضا کنی راستی ات چقد خوشگلی
ات:مرسی توهم
جولیا:اما اقای پارک یه طوری نگات میکنه
ات:چه جوری مگه؟
جولیا:من توی این 1 سال که پیشش کار کردم نه به بقیه نه به زنش از این نگاه نکرده فک کنم عاشقت شده چون از قیافش معلوم
ات: جیمین زن داره؟
جولیا:اره اما ازش متنفره بعد به اجبار هم ازدواج کردن به اجبارم بچه دار شدن
ات:چندتا بچه داره
جولیا:فعلا به دنیا نیومدن 6 ماهشونه
ات:اها حالا تو از کجا میدونی عاشقم شده
جولیا:اون همیشه خدا قیافه سرد خشن و اعصبی داره اما وقتی امروز با تو اومد شرکت یه مدل دیگه ای بود خوش اخلاق بود
ات:اها(خاک تو گورت بیچاره جیمین عاشقت شده😐🗿)
جولیا:همین اها دیونه پسر به اون جذابی عاشقت شده میگی اها
ات:خب چی بگم
جولیا:اوف اصلا ول کن من برم توهم اینارو امضا کن ببره بده به جیمین فعلا
ات:فعلا
جولیا رفت نشستم امضا کردم پرونده ها رو وقتی گفتش زن بچه داره جیمین حسودی کردم چون من عاشقش شدم وقتیم که گفت که عاشقت شده برام معنی نداشت چون اون زن بچه داره قرار زندگی خودشو کنه نمیاد که منو بگیره داشتم همینجور پرونده امضا میکردم دستم فلج شد که گوشیم زنگ خورد
ات:الو
لیا:سلام ات خوبی عشقم
ات:خوبم تو چطوری؟
لیا:خوبم مرسی کار پیدا کردی
ات:اره منشی یه شرکت شدم
لیا: پس میام اتاقتو محل کار تو ببینم
ات:اوکی ببین من برم پرونده هارو امضا کنم شب شد اها راستی پرونده تو به کجا رسید؟
لیا:اون قربانیو انداختن زندان
ات: اها خوبه بای
لیا: بای
_________________
قطع کردم همه کارکنانا رفته بودن منو جیمین فقط مونده بودیم ولی من واقعا عاشق جیمین شدم حسی که دارم خیلی عجیبه پرونده ها تموم شدم رفتم در اتاق جیمین زدم گف بیا تو رفتم تو رو مبل توی اتاقش دراز کشیده بود داشت با گوشی بازی میکرد
ات:اقای پارک پرونده ها تموم شدن
جیمین:اها بزار رو میز وسایلتو جمع کند بریم خونه
ات:چشم
رفتم تو اتاقم وسایلمو جمع کردم جیمین اومد بیرون از اتاقش سوار اسانسور شدیم رفتیم پایین
جیمین:ات بیا من میرسونمت
ات:نه نمی خواد من تاکسی میگیره راهتون دور نشه
جیمین: تا جایی که می دونم ادم رو حرف ریئسش حرف نمی زنه بیا بشین
ات:چشم
نشستم رفتیم سمت خونم
جیمین:خونت اینجاس؟
ات:ام اره می دونم توالت شما بزرگتر از خونه منه
جیمین:الان به من تیکه انداختی؟
ات:نه منظوری نداشتم
جیمین:اها دعوت نمی کنی بیام تو خونت
ات:اگه دوست دارین بیایین
از ماشین دوتا شون پیاده شدن رفتن تو خونه جیمین رو مبل نشست
ات:اقای پارک من میرم لباسمو عوض کنم الان میام
جیمین:اها باشه برو
رفتم تو اتاق لباس خونگی برداشتم
ویو جیمین
فضولیم گول کرد یکم تو خونش بچرخم خونش خیلی کوچیک بود واقعا چجوری میتونه اینجا زندگی کنه که یهو دیدم لای در اتاقش باز که دیدم ات ل.خته داره لباس می پوشه واقعا بدن بی نقصی داشت اونو باید مال خودم کنم چه خودش بخواد چه نخواد باید زنم شه برامم مهم نیست زن یا بچه دارم دیدم لباساشو پوشیده خواست بیاد بیرون سریع رفتم سر جام نشستم که اومد
ات:اقای پارک چیزی می خورین
جیمین:شام چی میزاری؟
ات:می خوام نودل درست کنم می خورین
جیمین:اره اما یه خواهشی دارم
ات:بفرمایید
جیمین:بیرون شرکت رسمی حرف نزن بدم میاد
ات:اها چش......باشه جی..مین
ویو جیمین
وقتی گفتش جیمین دلم یه جوری شد دلم میخواد اون لباشو ببوسم ن*اله هاشو بشنوم فاک من مثل چی عاشق ات شدم خدایا یعنی اونم عاشقمه
ویو ات رفتم تو اشپز خونه..............
جولیا:ههه😂 خب من اجازه امضا کردن نداشتم برا همین تو باید امضا کنی راستی ات چقد خوشگلی
ات:مرسی توهم
جولیا:اما اقای پارک یه طوری نگات میکنه
ات:چه جوری مگه؟
جولیا:من توی این 1 سال که پیشش کار کردم نه به بقیه نه به زنش از این نگاه نکرده فک کنم عاشقت شده چون از قیافش معلوم
ات: جیمین زن داره؟
جولیا:اره اما ازش متنفره بعد به اجبار هم ازدواج کردن به اجبارم بچه دار شدن
ات:چندتا بچه داره
جولیا:فعلا به دنیا نیومدن 6 ماهشونه
ات:اها حالا تو از کجا میدونی عاشقم شده
جولیا:اون همیشه خدا قیافه سرد خشن و اعصبی داره اما وقتی امروز با تو اومد شرکت یه مدل دیگه ای بود خوش اخلاق بود
ات:اها(خاک تو گورت بیچاره جیمین عاشقت شده😐🗿)
جولیا:همین اها دیونه پسر به اون جذابی عاشقت شده میگی اها
ات:خب چی بگم
جولیا:اوف اصلا ول کن من برم توهم اینارو امضا کن ببره بده به جیمین فعلا
ات:فعلا
جولیا رفت نشستم امضا کردم پرونده ها رو وقتی گفتش زن بچه داره جیمین حسودی کردم چون من عاشقش شدم وقتیم که گفت که عاشقت شده برام معنی نداشت چون اون زن بچه داره قرار زندگی خودشو کنه نمیاد که منو بگیره داشتم همینجور پرونده امضا میکردم دستم فلج شد که گوشیم زنگ خورد
ات:الو
لیا:سلام ات خوبی عشقم
ات:خوبم تو چطوری؟
لیا:خوبم مرسی کار پیدا کردی
ات:اره منشی یه شرکت شدم
لیا: پس میام اتاقتو محل کار تو ببینم
ات:اوکی ببین من برم پرونده هارو امضا کنم شب شد اها راستی پرونده تو به کجا رسید؟
لیا:اون قربانیو انداختن زندان
ات: اها خوبه بای
لیا: بای
_________________
قطع کردم همه کارکنانا رفته بودن منو جیمین فقط مونده بودیم ولی من واقعا عاشق جیمین شدم حسی که دارم خیلی عجیبه پرونده ها تموم شدم رفتم در اتاق جیمین زدم گف بیا تو رفتم تو رو مبل توی اتاقش دراز کشیده بود داشت با گوشی بازی میکرد
ات:اقای پارک پرونده ها تموم شدن
جیمین:اها بزار رو میز وسایلتو جمع کند بریم خونه
ات:چشم
رفتم تو اتاقم وسایلمو جمع کردم جیمین اومد بیرون از اتاقش سوار اسانسور شدیم رفتیم پایین
جیمین:ات بیا من میرسونمت
ات:نه نمی خواد من تاکسی میگیره راهتون دور نشه
جیمین: تا جایی که می دونم ادم رو حرف ریئسش حرف نمی زنه بیا بشین
ات:چشم
نشستم رفتیم سمت خونم
جیمین:خونت اینجاس؟
ات:ام اره می دونم توالت شما بزرگتر از خونه منه
جیمین:الان به من تیکه انداختی؟
ات:نه منظوری نداشتم
جیمین:اها دعوت نمی کنی بیام تو خونت
ات:اگه دوست دارین بیایین
از ماشین دوتا شون پیاده شدن رفتن تو خونه جیمین رو مبل نشست
ات:اقای پارک من میرم لباسمو عوض کنم الان میام
جیمین:اها باشه برو
رفتم تو اتاق لباس خونگی برداشتم
ویو جیمین
فضولیم گول کرد یکم تو خونش بچرخم خونش خیلی کوچیک بود واقعا چجوری میتونه اینجا زندگی کنه که یهو دیدم لای در اتاقش باز که دیدم ات ل.خته داره لباس می پوشه واقعا بدن بی نقصی داشت اونو باید مال خودم کنم چه خودش بخواد چه نخواد باید زنم شه برامم مهم نیست زن یا بچه دارم دیدم لباساشو پوشیده خواست بیاد بیرون سریع رفتم سر جام نشستم که اومد
ات:اقای پارک چیزی می خورین
جیمین:شام چی میزاری؟
ات:می خوام نودل درست کنم می خورین
جیمین:اره اما یه خواهشی دارم
ات:بفرمایید
جیمین:بیرون شرکت رسمی حرف نزن بدم میاد
ات:اها چش......باشه جی..مین
ویو جیمین
وقتی گفتش جیمین دلم یه جوری شد دلم میخواد اون لباشو ببوسم ن*اله هاشو بشنوم فاک من مثل چی عاشق ات شدم خدایا یعنی اونم عاشقمه
ویو ات رفتم تو اشپز خونه..............
۷.۹k
۰۴ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.