یک هفته بود که جیمین خونه نیومده بود

یک هفته بود که جیمین خونه نیومده بود
یا اگه میومد نصفه شب بود
واقعا خسته شده بودم همش هم میگفت ی کامبک داریم نمیتونم بیام
منم گفتم سرد تر بشم نصبت بهش ببینم واقعا خوشش میاد یکی باهاش سرد باشه


فکش بک فردا ظهر
داشتم فیلم میدیدم که صدای زنگ گوشیم تو خونه پیچید
جیمین بود
+هوم
_سلام عشقم خوبی
+بله کاری داشتی
_اهان میخواستم بگم یک هفته مرخسی گرفتم باهم خوش بگزرونیم
+اهان
_خوشحال نشدی
+چ چرا
_ببخشید صدام میکنن باید برم
+اوکی بای
_بای
پایان مکالمه
دیروز با دوستام هماهنگ کرده بودیم فردا بریم بیرون موقیت خوبی برا عصبی کردن جمین بود
دیدگاه ها (۲)

ویو جیمیندر خونه رو با ذوق باز کردم و با دیدن ا/ت ذوقم کور ش...

های گایزانقدر حالم بده که نمیتننم به ادامه ی فیک حتی فک کنم ...

زندگی...

رمان جیمین ( خیانت ) پارت یک

♡𝑭𝒓𝒐𝒎 𝒎𝒚 𝒉𝒆𝒂𝒓𝒕 :: part¹⁰"/ ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط