عشق دست نیافتنی p11
عشق دست نیافتنی p11
مثل یه خرس کوچولو خابش برد و بهش خیری شده بودم که دستشو باز کرد
تهیونگ: من تا کسی تو بغلم نباشه خابم نمیبره
ا. ت: بیا بگیر اینم پشتی
تهیونگ: باید نرم باشه مثل چیز...
نزاشتم حرفش تموم بشه که دستموگذاشتم رو دهنش
ا. ت: یاااا کم حرف مفت بزن بی ادب
تهیونگ: اوم من گشنمه غذا میخام
ا. ت: میدونی الان ساعت چنده/۲نصف شبه تو گشنته
تهیونگ:(با لحن کیوت) من گشنمهههه من گشنمه غذا بهم ندی میام تورو میخورما(پوزخند شیطانی)
ا. ت: چ.... چی میگی وایسا الان میرم شام درست میکنم برات فقط حرف الکی نزن
سریع به سمت اشپزخونه دویدم تا یهذچیزی براش درست کنم، در یخچال رو باز کردم همه چی بودی ولی نمیدونستم باید چی براش درست کنم، یه بسته نودل در اوردم و درست کردم براش، نودل اتیشی(تند تند)چون میدونستم از نودل تند بدش میاد وقتی میخوره باحال میشه و میخام یکمم اذیتش کنم ها ها
نودل اماده شد و با عشوه براش بردم با قیافه خاب الود و موهاش که انگار برق گرفته بود نشسته بود و براش بردم
ا. ت: اوم ببین چی درست کردم برات بخور جون بگیری
تهیونگ: تو عادی نیستی مثل همیشه چیزی ریختی داخلش، هیی مرگ موش نریخته باشی داخلش
ا. ت: چرت و پرت نگو میخای اول من میخورم
چاپستینک رو برداشت و شروع کرد به خوردن، تا زبونش خورد بهش داد زد
تهیونگ: تندهههههه خیلی تندههههههه اب، اب بده ا. ت اب
براش اب ریختم خوردم یکم که اروم شد گفت
تهیونگ: خیلی خری، تلافی میکنم ببین کی گفتم
ا. ت: راسی باید یه چیزی میگفتم بهت، من فردا میرم
تهیونگ: کجامیری
ا. ت: میخام برم و شتید تا چند ماهی اینجا ها پیدام نشه
تهیونگ؛: من میرم تو اتاقم بخابم تو همینجا بخاب
نمیدونم چرا تا اینو گفتم قهر کرد و رفت تو اتاقش یهو سرد و خشک شد اخلاقش، دیگه به چیزی فکر نکردم و خابیدم
تهیونگ ویو (صبح)
چشمامو باز کردم و یه نگاهی به ساعت انداختم، ساعت ۸صبح بود از روی تخت بلند شدم و به سمت اشپزخونه رفتم و بطری اب رو از یخچال در اوردو بخورم تا چشمم خورد به چیزی اب پرید تو گلوم
تهیونگ: توکجا بودی مگه نباید بیمارستان باشی
کوکی: سلامتو خوردی
تهیونگ: ببخشید سلام خب بگو کی اوردت
کوکی: ا. ت امروز صبح زود اومد بیمارستان اول کارای منو کرد و اومد تو اتاقکه کمکم کنه که یهو سرفه کرد پشت سر هم وقتی دستشو برداشت پر خون بود و زود رفت تو دستشویی و بعد از چند دقیقه اومد بیرون و بعدش منو اورد اینجا، راسی برات یه نامه هم گذاشته اونجا
تهیونگ: یعنی چی سرفه خونی کرد
رفت سمت میز و نامه رو باز کردم و شروع کردم به خوندن
مثل یه خرس کوچولو خابش برد و بهش خیری شده بودم که دستشو باز کرد
تهیونگ: من تا کسی تو بغلم نباشه خابم نمیبره
ا. ت: بیا بگیر اینم پشتی
تهیونگ: باید نرم باشه مثل چیز...
نزاشتم حرفش تموم بشه که دستموگذاشتم رو دهنش
ا. ت: یاااا کم حرف مفت بزن بی ادب
تهیونگ: اوم من گشنمه غذا میخام
ا. ت: میدونی الان ساعت چنده/۲نصف شبه تو گشنته
تهیونگ:(با لحن کیوت) من گشنمهههه من گشنمه غذا بهم ندی میام تورو میخورما(پوزخند شیطانی)
ا. ت: چ.... چی میگی وایسا الان میرم شام درست میکنم برات فقط حرف الکی نزن
سریع به سمت اشپزخونه دویدم تا یهذچیزی براش درست کنم، در یخچال رو باز کردم همه چی بودی ولی نمیدونستم باید چی براش درست کنم، یه بسته نودل در اوردم و درست کردم براش، نودل اتیشی(تند تند)چون میدونستم از نودل تند بدش میاد وقتی میخوره باحال میشه و میخام یکمم اذیتش کنم ها ها
نودل اماده شد و با عشوه براش بردم با قیافه خاب الود و موهاش که انگار برق گرفته بود نشسته بود و براش بردم
ا. ت: اوم ببین چی درست کردم برات بخور جون بگیری
تهیونگ: تو عادی نیستی مثل همیشه چیزی ریختی داخلش، هیی مرگ موش نریخته باشی داخلش
ا. ت: چرت و پرت نگو میخای اول من میخورم
چاپستینک رو برداشت و شروع کرد به خوردن، تا زبونش خورد بهش داد زد
تهیونگ: تندهههههه خیلی تندههههههه اب، اب بده ا. ت اب
براش اب ریختم خوردم یکم که اروم شد گفت
تهیونگ: خیلی خری، تلافی میکنم ببین کی گفتم
ا. ت: راسی باید یه چیزی میگفتم بهت، من فردا میرم
تهیونگ: کجامیری
ا. ت: میخام برم و شتید تا چند ماهی اینجا ها پیدام نشه
تهیونگ؛: من میرم تو اتاقم بخابم تو همینجا بخاب
نمیدونم چرا تا اینو گفتم قهر کرد و رفت تو اتاقش یهو سرد و خشک شد اخلاقش، دیگه به چیزی فکر نکردم و خابیدم
تهیونگ ویو (صبح)
چشمامو باز کردم و یه نگاهی به ساعت انداختم، ساعت ۸صبح بود از روی تخت بلند شدم و به سمت اشپزخونه رفتم و بطری اب رو از یخچال در اوردو بخورم تا چشمم خورد به چیزی اب پرید تو گلوم
تهیونگ: توکجا بودی مگه نباید بیمارستان باشی
کوکی: سلامتو خوردی
تهیونگ: ببخشید سلام خب بگو کی اوردت
کوکی: ا. ت امروز صبح زود اومد بیمارستان اول کارای منو کرد و اومد تو اتاقکه کمکم کنه که یهو سرفه کرد پشت سر هم وقتی دستشو برداشت پر خون بود و زود رفت تو دستشویی و بعد از چند دقیقه اومد بیرون و بعدش منو اورد اینجا، راسی برات یه نامه هم گذاشته اونجا
تهیونگ: یعنی چی سرفه خونی کرد
رفت سمت میز و نامه رو باز کردم و شروع کردم به خوندن
۱۰۰.۳k
۱۱ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.