عشق دست نیافتنی. p 13
عشق دست نیافتنی. p 13
بعد ۱۰سال میخاستم ببینمش.. خیلی استرس داشتم، رسیدم دم خونش
ا. ت: wow عجب خونه ای داری تو پسر دمت گرم
خونش خیلی لوکس بود از بیرون حیاطی بزرگ و سرسبز و گل های رز صورتی و رنکا رنگ با استرس رفتم دم خونه دوتا ادم هیکلی جلوم رو گرفتن حتما بادیگارد بودن ولی نامجون اینقد معروفه که بادیگارد داره دمش گرم
بادیگار: هی شما خانم کجا میرید با کی کار دارید
ا. ت: من دوست قدیمی اقای کیم نامجون هستم اینم عکسمون
عکس بچگی خودم و نامجون رو نشونشون دادم و گذاشت برم داخل، رفتم در رو زدم اجوما در رو باز کرد
اجوما: سلام بفرمایید دخترم با کی کار داری
ا. ت: بله با اقای کیم نامجون کار داشتم خونه هستن
اجوما: بله بفرمایید داخل دخترم
رفتم داخل، خونه خیلی شیکی بود با تابلو های خیلی لوکس یهو سرفم گرفت و دستمو گذاشتم جلو دهنم که صدام بالا نره
ا. ت: ببخشید دستشویی کجاست
اجوما: برو بالا دخترم کنار اتاقی که اون اخره ا. ت: ممنونم
سریع رفتم بالا و رفتم تو دستشویی و در رو بستم و شروع کردم به سرفه کردن های خونی قرصم رو در اوردم و خوردم و ابی زدم به صورتم و از دست شویی اومدم بیرون داشتم میومدم بیرون خوردم به یه چیز محکم مثل دیوار
ا. ت: اخ هم سفته و هم نرم این چیه دیگه اخ
سرمو اوردم بالا که با چیزی که دیدم چشمام گرد شد
نامجون: ا. ت خودتی
ا. ت: تو کیم نامجونی هستی که ده سال پیش دیدمش ن این امکان نداره یا حضرت پشم
نامجون: او همچین میگی انگار من چقد تغییر کردم
ا. ت: یا کم شعر بگو به خودت نگاه کردی تو ایینه، این بازو ها واقعیه یا رفتی جراحی
نامجون: مگه خلم برم زیر تیغ بعدشم واقعیه با کلی سختی به دست اومده چی فکر کردی دوست داری دست بزنی بهش (پوزخند منحرفانع)
زدم به بازوش محکم، از لون چیزی که ده سال پیش دیده بودم خیلی جذاب تر شده بود قد بلند و شونه های پهن و هیکل خیلی باحال دلم میخاست بغلش کنم فقط
نامجون: نمیخای یه بغل بدی بهمون بعد ده سال کیم ا. ت
ا. ت: اوم چرا که ن
رفتم و بغلش کردم و محکم بغلم کرد و بردم بالا
ا. ت: جییییغ مگه روانی بزارم پایین پسره هیز(زبونتو گاز بگیر پسره به این با حیایی جایی پیدا نمیشه دخترع بچ)
نامجون: چقد تپل تر شدی ا. ت اون موقع یه دختر خشکیدع بودی الان خوردنی تر شدی
ا. ت: یااااا بس کن
نامجون: بیا بریم پایین الان با این جیغ های تو اجوما فکرای بد میکنه
خیلی خوشحال بودم که بعد ده سال دیدمش نامجون رو بالاخره خیلی ~سکسی~ شده بود
دستمو گرفت و تعجب کردم و هیچ کاری نکردم(ن توروخدا برو کاری کن) رفتیم پایین
نشستیم روی مبل و کلی باهم حرف زدیم و کلی خندیدیم
ا. ت: نامی من دارم میرم از کره
نامجون: مگه تازع نیومدی کره کجا میری پس
ا. ت: من از پدر و مادر جدا شدم و اومدم اینجا و میخام برم.......
بعد ۱۰سال میخاستم ببینمش.. خیلی استرس داشتم، رسیدم دم خونش
ا. ت: wow عجب خونه ای داری تو پسر دمت گرم
خونش خیلی لوکس بود از بیرون حیاطی بزرگ و سرسبز و گل های رز صورتی و رنکا رنگ با استرس رفتم دم خونه دوتا ادم هیکلی جلوم رو گرفتن حتما بادیگارد بودن ولی نامجون اینقد معروفه که بادیگارد داره دمش گرم
بادیگار: هی شما خانم کجا میرید با کی کار دارید
ا. ت: من دوست قدیمی اقای کیم نامجون هستم اینم عکسمون
عکس بچگی خودم و نامجون رو نشونشون دادم و گذاشت برم داخل، رفتم در رو زدم اجوما در رو باز کرد
اجوما: سلام بفرمایید دخترم با کی کار داری
ا. ت: بله با اقای کیم نامجون کار داشتم خونه هستن
اجوما: بله بفرمایید داخل دخترم
رفتم داخل، خونه خیلی شیکی بود با تابلو های خیلی لوکس یهو سرفم گرفت و دستمو گذاشتم جلو دهنم که صدام بالا نره
ا. ت: ببخشید دستشویی کجاست
اجوما: برو بالا دخترم کنار اتاقی که اون اخره ا. ت: ممنونم
سریع رفتم بالا و رفتم تو دستشویی و در رو بستم و شروع کردم به سرفه کردن های خونی قرصم رو در اوردم و خوردم و ابی زدم به صورتم و از دست شویی اومدم بیرون داشتم میومدم بیرون خوردم به یه چیز محکم مثل دیوار
ا. ت: اخ هم سفته و هم نرم این چیه دیگه اخ
سرمو اوردم بالا که با چیزی که دیدم چشمام گرد شد
نامجون: ا. ت خودتی
ا. ت: تو کیم نامجونی هستی که ده سال پیش دیدمش ن این امکان نداره یا حضرت پشم
نامجون: او همچین میگی انگار من چقد تغییر کردم
ا. ت: یا کم شعر بگو به خودت نگاه کردی تو ایینه، این بازو ها واقعیه یا رفتی جراحی
نامجون: مگه خلم برم زیر تیغ بعدشم واقعیه با کلی سختی به دست اومده چی فکر کردی دوست داری دست بزنی بهش (پوزخند منحرفانع)
زدم به بازوش محکم، از لون چیزی که ده سال پیش دیده بودم خیلی جذاب تر شده بود قد بلند و شونه های پهن و هیکل خیلی باحال دلم میخاست بغلش کنم فقط
نامجون: نمیخای یه بغل بدی بهمون بعد ده سال کیم ا. ت
ا. ت: اوم چرا که ن
رفتم و بغلش کردم و محکم بغلم کرد و بردم بالا
ا. ت: جییییغ مگه روانی بزارم پایین پسره هیز(زبونتو گاز بگیر پسره به این با حیایی جایی پیدا نمیشه دخترع بچ)
نامجون: چقد تپل تر شدی ا. ت اون موقع یه دختر خشکیدع بودی الان خوردنی تر شدی
ا. ت: یااااا بس کن
نامجون: بیا بریم پایین الان با این جیغ های تو اجوما فکرای بد میکنه
خیلی خوشحال بودم که بعد ده سال دیدمش نامجون رو بالاخره خیلی ~سکسی~ شده بود
دستمو گرفت و تعجب کردم و هیچ کاری نکردم(ن توروخدا برو کاری کن) رفتیم پایین
نشستیم روی مبل و کلی باهم حرف زدیم و کلی خندیدیم
ا. ت: نامی من دارم میرم از کره
نامجون: مگه تازع نیومدی کره کجا میری پس
ا. ت: من از پدر و مادر جدا شدم و اومدم اینجا و میخام برم.......
۱۰۳.۲k
۱۲ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.