زمین شناس حقیری تو را رصد می کرد

زمین شناس حقیری تو را رصد می کرد
به تو ستاره خوبم نگاه بد می کرد

کنارت ای گل زیبا، شکسته شد کمرم
کسی که محو تو می شد مرا لگد می کرد

تو ماه بودی و بوسیدنت نمی دانی…
چه ساده داشت مرا هم بلند قد می کرد

بگو به ساحل چشم ات که من نرفته چطور
به سمت جاذبه ای تازه جزر و مد می کرد؟!

چه دیده ها که دلت را به وعده خوش کردند
چه وعده ها که دل من ندیده رد می کرد

کنون کشیده کنار و نشسته در حجله
کسی که را شما را همیشه سد می کرد

• کاظم بهمنی
#شعر
دیدگاه ها (۱)

ای که برداشتی از شانه ی موری باریبهتر آن بود که دست از سر ِ ...

ابتدای جاده مهرپاییز 🍂🍁به انتظار نشسته استنگاهش ابری، ردّ پا...

با لب سُرخٓت مرا یاد خدا انداختیروزگارت خوش که از میخانه,مسج...

خانه‌ای کلنگی با گیره‌های رنگیِ نو بر بندِ رختی پاره چه می‌ک...

#طلوعِ‌چشمهایت...به خیالم می‌روی و از یاد خواهم برد نگاه ملی...

در نیمه های شب پارت ۲

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط