اشک شب و آه سحر



اشک شب و آه سحر،
خون دل و سوز جگر
ترسم که سازد آشکار اســـرار پنـهان تو را

آشفته خاطــر کرده‌ام
جمعیّت عشّــــاق را
هرشب که یاد آورده‌ام زلف پریشان تو را


#فروغی_بسطامی
دیدگاه ها (۳)

‌‌ شـــــراب حاضـر و معشـــوق مســت و ...

هنوز چشم مرادم رخ تو سیر ندیدههوا گرفتی و رفتی ز کف چو مرغ پ...

‌آن را که غمی چون غمِ من نیست چه داندکز شوق تواَم دیده چه شب...

‌تـاب بنفشه می‌دهد طره مشک ســــای توپـــرده غنچـه می‌درد خن...

بهار و خاکستر

بهار و خاکستر

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط