هت وارث

هـ؋ـت وارث🍷
Part3
"ویو شوگا"
وارد پرورشگاه شدیم ..اول از اینکه بچه ی انتخاب کنیم مارو به یه سالن بردن .داخل سالن ساده بود اما پر از اسباب بازی و عکس های بچه ها و مخصوصا اونایی که رفته بودن .نشسته بودیم که نظرم رو یه اتاق به خودش جلب کرد .یه دختر که درحال درس خوندن بود ،اولش گفتم شاید دختر خود صاحب پرورشگاه باشه که بعد فهمیدم صاحب پرورشگاه دخت نداره و دوتا پسر داره .خیلی جالب بود حتی یه نگاه هم به ما ننداخت و سرش تو کتاب بود و یه مدادی هم تو دستش ؛موهاش رو گوجه ب بسته بود و لباس های راحتی تنش بود دقیقا برعکس بقیه .انگاری متوجه نگاه هام شده بود و معذب بود واسه همین نگام رو ازش دزدیم و به خانوم مین چشم دوختم ....
بچه های زیادی بودن که منتظر برای به سرپرستی گرفتن ایستاده بودن .
پسر و دختر های زیادی هول و هوش سن ۱۸ اونجا بود که هم خوشگل بودن هم جذاب و به نظر بچه آرومی بودن .خانوم مین درحال تعریف کردن از بچه ها بود که گفتم:
شوگا:اون دختر داخل اتاق چی ؟
مین:آهاا؛منظورتون ا/تِ؟
جیمین:اون چرا پیش بقیه نیومده ؟
که قبل از جواب دادن خانوم مین یه دختر با قد حدود ۱۶۰ اینا دستش رو بلند کرد و گفت:
نیکا:اون امیدی برای به سرپرستی قبول شدن نداشت واسه همین ترجیح داد درس بخونه تا بیاد اینجا
به نشانه ی فهمیدم سرم رو بالا و پایین کردم که جونگکوک پرسید:
جونگکوک: اون چطور بچه ی ؟
مین:ا/ت دختری آروم و زیبا وبا ادبه ..لجبازم هست ولی اگه دلش رو به دست بیاری مطمئنم خیلی ازت خوشش میاد.دختری مهربون و درسخون .تا حالا یه بارم وارد رابطه با افراد دیگه نشده !
جیهوپ:حتما دختر پر انرژی هم هست و برونگراست ! مگه نه ؟
مین:برعکس همیشه آرومه سرش رو با کتاب و درس و نقاشی گرم میکنه دورنگراست ...آقای کیم ؟
تمام مدت تهیونگ....
ادامه دارد....
بچه ها اگه از فیک خوشتون میاد بگید ادامه اش بدم .✨️😊
دیدگاه ها (۰)

هـ؋ـت وارث🍷Part4تمام مدت تهیونگ با خونسردی تمام به حرفامون گ...

هـ؋ـت وارث🍷Part5اومد سمتم وبا خوشحال بهم نگاه میکرد رو به رو...

هـ؋ـت وارث🍷Part2خوشحال بودن ...رفتم و کنارشون سر میز نشستم ....

هـ؋ـت وارث🍷Part1یونگی:تهیونگ !این شرکت باید یه وارث داشته با...

وقتی نازایی

فیک جدیدمعرفینقش های اصلیا/ت:... تهیونگ:.... یونا: نامزد تهی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط