وقتی تو کنسرت تیر میخوره
وقتی تو کنسرت تیر میخوره
پارت پنج
گوشیم رو در آوردم که دیدم نامجون هنوز قطع نکردن
ات:الو
شوگا:الو ات حالت خوبه؟
ات:شوگا
شوگا:جانم چیشده؟
ات: فکر کنم مرد
شوگا: نگران نباش ما تا چند دقیقه ی دیگه میرسیم
ات: اما یکیشون هنوز اینجاست
شوگا:سریع از خونه برو بیرون زود باش
سریع دویدم سمت در و با آسانسور اومدم طبقه ی همکف که دیدم پسرا اومدن و پلیس ها هم پشت سرشون اومدن
شوگا دوید سمتم و بغلم کرد
شوگا:حالت خوبه ؟ صدمه دیدی؟ بهت دست درازی کرد؟
ات:چجوری اومدی اینجا؟
شوگا: جواب منو بده بهت دست زد؟
ات:جای تیرت درد نمیکنه؟
شوگا: میشه جواب منو بدی؟(داد)
ات: خوبم کسی هم بهم دست نزد
شوگا:اه خداروشکر
دوباره بغلم کرد هنوز تو بغلش بودم که گفت
شوگا:چرا بهم دروغ گفتی که دوست پسر داری
ات:فقط......
شوگا:میدونی با این حرفت چقدر دلمو شکوندی
ات:دوست پسر داشتن من چیکار دل تو داره
شوگا:من دوست دارم روانی حتی تصور اینکه تو با یکی دیگه هستی عذابم میده
ات:......
شوگا: میدونم توهم دوسم داری جونگکوک همش رو برام گفت
ات: عجب آدم دهن لقیه
نامجون:شوگا بیا اینجا گرفتنش
پلیس اون دونفر رو دستگیر کرد و اوردشون پایین خداروشکر اون یکی هم که زده بودم تو سرش زنده بود
شوگا:کدومشون بود که میخواست بهت دست بزنه
ات:شوگا ولش کن مهم نیست
شوگا:کدومشون بود؟(عصبی )
ات:ا..اون بود
با فهمیدن اینکه کی بود به سمتش حمله ور شد و یه مشت زد تو صورتش که همه اومدن و شوگارو از رویه اون پسره برش داشتن
این رمان شادش که تموم بشه غمگینشم میزارم
پارت پنج
گوشیم رو در آوردم که دیدم نامجون هنوز قطع نکردن
ات:الو
شوگا:الو ات حالت خوبه؟
ات:شوگا
شوگا:جانم چیشده؟
ات: فکر کنم مرد
شوگا: نگران نباش ما تا چند دقیقه ی دیگه میرسیم
ات: اما یکیشون هنوز اینجاست
شوگا:سریع از خونه برو بیرون زود باش
سریع دویدم سمت در و با آسانسور اومدم طبقه ی همکف که دیدم پسرا اومدن و پلیس ها هم پشت سرشون اومدن
شوگا دوید سمتم و بغلم کرد
شوگا:حالت خوبه ؟ صدمه دیدی؟ بهت دست درازی کرد؟
ات:چجوری اومدی اینجا؟
شوگا: جواب منو بده بهت دست زد؟
ات:جای تیرت درد نمیکنه؟
شوگا: میشه جواب منو بدی؟(داد)
ات: خوبم کسی هم بهم دست نزد
شوگا:اه خداروشکر
دوباره بغلم کرد هنوز تو بغلش بودم که گفت
شوگا:چرا بهم دروغ گفتی که دوست پسر داری
ات:فقط......
شوگا:میدونی با این حرفت چقدر دلمو شکوندی
ات:دوست پسر داشتن من چیکار دل تو داره
شوگا:من دوست دارم روانی حتی تصور اینکه تو با یکی دیگه هستی عذابم میده
ات:......
شوگا: میدونم توهم دوسم داری جونگکوک همش رو برام گفت
ات: عجب آدم دهن لقیه
نامجون:شوگا بیا اینجا گرفتنش
پلیس اون دونفر رو دستگیر کرد و اوردشون پایین خداروشکر اون یکی هم که زده بودم تو سرش زنده بود
شوگا:کدومشون بود که میخواست بهت دست بزنه
ات:شوگا ولش کن مهم نیست
شوگا:کدومشون بود؟(عصبی )
ات:ا..اون بود
با فهمیدن اینکه کی بود به سمتش حمله ور شد و یه مشت زد تو صورتش که همه اومدن و شوگارو از رویه اون پسره برش داشتن
این رمان شادش که تموم بشه غمگینشم میزارم
۱۰.۶k
۲۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.