*شیلان*
*شیلان*
شیلان:
هیرسا : درویشن
- کاملا معلومه
خندیدم ورفتم اتاقم لباس پوشیدم هیرسا سراپام رو نگاه کرد وگفت : آفرین دختر خوب
- پر رو نشو
رفتم در رو باز کردم علی پشت در بود
- سلام
علی سرشو بلند کرد نگام کرد وگفت : سلام یاسمن گفت بیای اینور
- چرا خودش نیومد
علی : نمیاد خونه هیرسا
- چراااا
صدای هیرسا پشت سرم اومد که گفت : شیلان جایی نمیاد کار داره بیاد دم در بگه
علی با اخم نگاش کرد وگفت : واقعا که هیرسا
هیرسا: بگو چته باز شما چرا اومدین اینجا می رفتین یه واحد دیگه نه همسایه رو به روی من
علی : با تو کاری نداریم اگه می دونستم شیلان دختر عم....
هیرسا : بگو شیلان خانم ...دختر عموم ونامزادم
برگشتم هیرسا رو نگاه کردم بعد علی رو
علی : اگه وقت کردی بیا یه سر بزن فردا میریم
علی رفت برگشتم هیرسا رو نگاه کردم ومحکم زدم تو گوشش هیرسا عصبی گفت : چیکار می کنی
علی برگشت نگام کرد هیرسا کارد می زدی خونش نمیومد در رو بست ومحکم زدم تو دیوار وگفت : چرا می زنی بیشعور اونم جلو این
- بخاطر چی یهو عوض شدی بخاطر چی این کارو کردی بخاطر اینا من کجا نامزاد توه ام
هیرسا : مگه نیستی .اینا دیگه کیه ان که بخوام بخاطرشون رفتارمو عوض کنم
- من نامزاد تو نیستم
خیره نگام کرد وگفت : جرات داری برو تو اون خونه رو به رویی
- چرانرم ؟!
هیرسا : چون من میگم .جلو اون نره خر می زنی تو گوشم عوضی
دوباره زدم تو گوشش وگفتم : عوضی خودتی بیشعور
زدم تو سینش ورفتم برم اتاقم گفت : وایسا
برگشتم گفت: اینا قبلا همسایه من بودن علی دوست صمیمی من بود خواهرش میومد خونم کم کم بهم علاقه پیدا کرد وبهم گفت منم به علی گفتم اوناهم از اینجا رفتن ولی قبلش کلی حرف بار من کردن ورفتن اصلا خوشم نمیاد با اونا رفت آمد داری
- چرا زودتر نگفتی
هیرسا : الان میگم حالا هم وسایلتو بردار همین امروز می ریم خونه
- ببخشی هیرسا
هیرسا : اشکال نداره
بغلش کردم وچند بار صورتشو بوسیدم
- معذرت می خوام
هیرسا : گفتم اشکالی نداره
- جواب بده
هیرسا : جواب چی ؟!
- بوسه هام
هیرسا : جواب نداره دوتا زدی تو گوشم بوسیدی خوب شد حالا برو آماده شو
خجالت زده رفتم اتاقم اخی چقدر وحشی شده بودم
شیلان:
هیرسا : درویشن
- کاملا معلومه
خندیدم ورفتم اتاقم لباس پوشیدم هیرسا سراپام رو نگاه کرد وگفت : آفرین دختر خوب
- پر رو نشو
رفتم در رو باز کردم علی پشت در بود
- سلام
علی سرشو بلند کرد نگام کرد وگفت : سلام یاسمن گفت بیای اینور
- چرا خودش نیومد
علی : نمیاد خونه هیرسا
- چراااا
صدای هیرسا پشت سرم اومد که گفت : شیلان جایی نمیاد کار داره بیاد دم در بگه
علی با اخم نگاش کرد وگفت : واقعا که هیرسا
هیرسا: بگو چته باز شما چرا اومدین اینجا می رفتین یه واحد دیگه نه همسایه رو به روی من
علی : با تو کاری نداریم اگه می دونستم شیلان دختر عم....
هیرسا : بگو شیلان خانم ...دختر عموم ونامزادم
برگشتم هیرسا رو نگاه کردم بعد علی رو
علی : اگه وقت کردی بیا یه سر بزن فردا میریم
علی رفت برگشتم هیرسا رو نگاه کردم ومحکم زدم تو گوشش هیرسا عصبی گفت : چیکار می کنی
علی برگشت نگام کرد هیرسا کارد می زدی خونش نمیومد در رو بست ومحکم زدم تو دیوار وگفت : چرا می زنی بیشعور اونم جلو این
- بخاطر چی یهو عوض شدی بخاطر چی این کارو کردی بخاطر اینا من کجا نامزاد توه ام
هیرسا : مگه نیستی .اینا دیگه کیه ان که بخوام بخاطرشون رفتارمو عوض کنم
- من نامزاد تو نیستم
خیره نگام کرد وگفت : جرات داری برو تو اون خونه رو به رویی
- چرانرم ؟!
هیرسا : چون من میگم .جلو اون نره خر می زنی تو گوشم عوضی
دوباره زدم تو گوشش وگفتم : عوضی خودتی بیشعور
زدم تو سینش ورفتم برم اتاقم گفت : وایسا
برگشتم گفت: اینا قبلا همسایه من بودن علی دوست صمیمی من بود خواهرش میومد خونم کم کم بهم علاقه پیدا کرد وبهم گفت منم به علی گفتم اوناهم از اینجا رفتن ولی قبلش کلی حرف بار من کردن ورفتن اصلا خوشم نمیاد با اونا رفت آمد داری
- چرا زودتر نگفتی
هیرسا : الان میگم حالا هم وسایلتو بردار همین امروز می ریم خونه
- ببخشی هیرسا
هیرسا : اشکال نداره
بغلش کردم وچند بار صورتشو بوسیدم
- معذرت می خوام
هیرسا : گفتم اشکالی نداره
- جواب بده
هیرسا : جواب چی ؟!
- بوسه هام
هیرسا : جواب نداره دوتا زدی تو گوشم بوسیدی خوب شد حالا برو آماده شو
خجالت زده رفتم اتاقم اخی چقدر وحشی شده بودم
۲۱.۳k
۱۸ شهریور ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.