LOVE AGAIN
LOVE AGAIN
PART 2/8
ا/ت ویو:
بیخیال ا/ت تو میتونییییی ولییییی اهههه نمیتونمم
وایساده بودم جلوی دره یونگی و داشتم با خودم حرف میزدم .
بدونه ایکه فکر کنم درو باز کردمو رفتم تو که یونگی رو دیدم.
بالا........ تنش......... لخت ..........بود.
خاک تو سرمممم چرا اومدم تو هوففففف. نگاهمو ازش گرفتم.
ا/ت: عاااااااا من میرم بیرون ببخشید.
زود رفتم بیرون.وای خدا اروم باش ا/ت اروممممممم
یونگی درو باز کردو رفتم تو.
یونگی: ا/ت نیاز نبود خجالت بکشی تو قراره همیشه این بدنه جذابو ببینی(با نیشخند)
ا/ت: چی من که خجالت نکشیدم هه هه هه هه عااااااا
من باید باهات حرف بزنم.
یونگی : خب چی؟
ا/ت : خببب(جوری بهم نگاه میکرد که نفسم میگرفت چچوری یه نفر میتونه انقدر جذاب باشه هوفففف ) اهم اهم من میخوام بهم کمک کنی . میخوام که برای جانگ هان سوک ودخترش یه نقشه بکشم.
من.... من میخوام بکشمشون.
نمیتونم تمحل کنم که اونا زنده هستنو میا انقدر داره عذاب میکشه.
یونگی: اومممممم خبببببب باید یه نقشه عالی بکشیم .........
دو مین بعد:
ا/ت: خب پس فردا با بچه ها حرف میزنیم که کارارو انجام بدیم
من دیگه برم.
یونگی: (رفتمو چسبندمش به دیوار) یه چیزی یادت رفت بیبی.
ا/ت ویو: قبلم داشت از جا درمیومد بهش خیره شده بودم. هیمجوری داشت نزدیکم میشد که یهو سرجاش ویسادو پوزخندی زد.
یونگی: یاااااا قلبت چرا انقدر تند میزنه؟
ا/ت: م...من باید برم ... شب بخیر پیشیه مننننن
هوففف بخیر گذشتتتتتتت.
صب ا/ت ویو:
رفتم پایینو همرو صدا زدم که بیام تا نقشه رو بهشون توضیح بدم.
ا/ت: خببببببببب همونجوری که گفتم میخوام جانگ هان سوک و دیانا رو بکشم و به کمک شما نیاز دارم.............
2مین بعد:
تهیونگ: پس منو جین و یونگی نگهبانارو یه ج تو خونه جمع میکنیم.
یونا: منو میا هم میریم جانگ هان سوک و دیانا رو بیهوش میکنیم
ووووووو ا/ت تو چیکار میکنیم؟؟؟؟
ا/ت : من یه کاره خیلی مهم دارم..........
PART 2/8
ا/ت ویو:
بیخیال ا/ت تو میتونییییی ولییییی اهههه نمیتونمم
وایساده بودم جلوی دره یونگی و داشتم با خودم حرف میزدم .
بدونه ایکه فکر کنم درو باز کردمو رفتم تو که یونگی رو دیدم.
بالا........ تنش......... لخت ..........بود.
خاک تو سرمممم چرا اومدم تو هوففففف. نگاهمو ازش گرفتم.
ا/ت: عاااااااا من میرم بیرون ببخشید.
زود رفتم بیرون.وای خدا اروم باش ا/ت اروممممممم
یونگی درو باز کردو رفتم تو.
یونگی: ا/ت نیاز نبود خجالت بکشی تو قراره همیشه این بدنه جذابو ببینی(با نیشخند)
ا/ت: چی من که خجالت نکشیدم هه هه هه هه عااااااا
من باید باهات حرف بزنم.
یونگی : خب چی؟
ا/ت : خببب(جوری بهم نگاه میکرد که نفسم میگرفت چچوری یه نفر میتونه انقدر جذاب باشه هوفففف ) اهم اهم من میخوام بهم کمک کنی . میخوام که برای جانگ هان سوک ودخترش یه نقشه بکشم.
من.... من میخوام بکشمشون.
نمیتونم تمحل کنم که اونا زنده هستنو میا انقدر داره عذاب میکشه.
یونگی: اومممممم خبببببب باید یه نقشه عالی بکشیم .........
دو مین بعد:
ا/ت: خب پس فردا با بچه ها حرف میزنیم که کارارو انجام بدیم
من دیگه برم.
یونگی: (رفتمو چسبندمش به دیوار) یه چیزی یادت رفت بیبی.
ا/ت ویو: قبلم داشت از جا درمیومد بهش خیره شده بودم. هیمجوری داشت نزدیکم میشد که یهو سرجاش ویسادو پوزخندی زد.
یونگی: یاااااا قلبت چرا انقدر تند میزنه؟
ا/ت: م...من باید برم ... شب بخیر پیشیه مننننن
هوففف بخیر گذشتتتتتتت.
صب ا/ت ویو:
رفتم پایینو همرو صدا زدم که بیام تا نقشه رو بهشون توضیح بدم.
ا/ت: خببببببببب همونجوری که گفتم میخوام جانگ هان سوک و دیانا رو بکشم و به کمک شما نیاز دارم.............
2مین بعد:
تهیونگ: پس منو جین و یونگی نگهبانارو یه ج تو خونه جمع میکنیم.
یونا: منو میا هم میریم جانگ هان سوک و دیانا رو بیهوش میکنیم
ووووووو ا/ت تو چیکار میکنیم؟؟؟؟
ا/ت : من یه کاره خیلی مهم دارم..........
۱۳.۸k
۲۱ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.