LOVE AGAIN
LOVE AGAIN
PART 2/9
ا/ت :من یه کاره مهم تر دارم.
(اره من یه کاره مهم تر دارم که هیچکس به ذهنشم نمیرسه.)
تهیونگ: خب فردا میریمو و کارارو انجام میدیم.
ا/ت ویو:
همه قبول کردن که فردا بریم. همیشه که نقشه میکشیدیم و این همه ادم کشتیم مثله الان هیجان زده نبودم. شاید چون...........قراره انتقام بگیرم.
صبح ا/ت ویو:
از صب بیدار شده بودم تمام کارایی که لازم بود رو انجام دادم چند نفرو فرستادم تا کارایی که میخوام رو انجام بدن ولی به کسی نگفتم چون این یه سورپرایزه.
کم کم هوا تاریک میشد اماده شدیم که بریم.
لباسه سیاهمو پوشیدم و موهامو باز گذاشتم رفتم پایین ولی کسی نبود.
ا/ت : اهههههههههه چرا همیشه دیر میکنن هوفففففف
یونگی رو دیدم.اون با لباس سیاه بینهایت جذاب میشه.
خواستم برم پیشش که دیدم بقیه پشته سرشن زود وایسادم سره جام.
ا/ت : خب بیاین بریم.
سوارماشین شدیم . چند دقیقه بعد رسیدیم.
جین : من و یونگی و تهیونگ نگهبان هایه جلوی امارتو میکشیم شما هم برین تو بعدش که کارامون تموم شد میایم.
میا: باشه باشه.
میا : یونا ا/ت الان وقتشه بریم
میا و یونا رفتن تو خونه.
.منم خواستم برم وسایل هایی میخوام رو بیارم
که یکی از اون نگهبانا اومد و از گلوم گرفت .
نمیتونستم نفس بکشم زورش خیلی زیاد بود .
با تمام زوری که داشتم با زانوم زدم به دی*کش که افتاد زمین .
تفنگمو ورداشتمو بهش شلیک کردم. چند قطره از خونش چکید رو صورتم توجهی نکردمو رفتم نفت رو از ماشین اوردم .
رفتم تو که دیدم همه تو اتاقن جانگ هان سوک و دیانارم به صندلی بستن.
ا/ت: واووووووو کارتون عالیه بچه ها
PART 2/9
ا/ت :من یه کاره مهم تر دارم.
(اره من یه کاره مهم تر دارم که هیچکس به ذهنشم نمیرسه.)
تهیونگ: خب فردا میریمو و کارارو انجام میدیم.
ا/ت ویو:
همه قبول کردن که فردا بریم. همیشه که نقشه میکشیدیم و این همه ادم کشتیم مثله الان هیجان زده نبودم. شاید چون...........قراره انتقام بگیرم.
صبح ا/ت ویو:
از صب بیدار شده بودم تمام کارایی که لازم بود رو انجام دادم چند نفرو فرستادم تا کارایی که میخوام رو انجام بدن ولی به کسی نگفتم چون این یه سورپرایزه.
کم کم هوا تاریک میشد اماده شدیم که بریم.
لباسه سیاهمو پوشیدم و موهامو باز گذاشتم رفتم پایین ولی کسی نبود.
ا/ت : اهههههههههه چرا همیشه دیر میکنن هوفففففف
یونگی رو دیدم.اون با لباس سیاه بینهایت جذاب میشه.
خواستم برم پیشش که دیدم بقیه پشته سرشن زود وایسادم سره جام.
ا/ت : خب بیاین بریم.
سوارماشین شدیم . چند دقیقه بعد رسیدیم.
جین : من و یونگی و تهیونگ نگهبان هایه جلوی امارتو میکشیم شما هم برین تو بعدش که کارامون تموم شد میایم.
میا: باشه باشه.
میا : یونا ا/ت الان وقتشه بریم
میا و یونا رفتن تو خونه.
.منم خواستم برم وسایل هایی میخوام رو بیارم
که یکی از اون نگهبانا اومد و از گلوم گرفت .
نمیتونستم نفس بکشم زورش خیلی زیاد بود .
با تمام زوری که داشتم با زانوم زدم به دی*کش که افتاد زمین .
تفنگمو ورداشتمو بهش شلیک کردم. چند قطره از خونش چکید رو صورتم توجهی نکردمو رفتم نفت رو از ماشین اوردم .
رفتم تو که دیدم همه تو اتاقن جانگ هان سوک و دیانارم به صندلی بستن.
ا/ت: واووووووو کارتون عالیه بچه ها
۵.۰k
۲۶ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.