مغرور پارت نوزده

#رزی
#صبح
همه وسایلو برداشتم
خب راه میوفتم سمت دانشگاه
تو راه جیمین رو میبینم
جنی و تهیونگم میبینم که دارن با هم راه میرن سمت دانشگاه و جنی سرشو گزاشته رو شونه تهیونگ
میرم پیش جیمین
لپشو میبوسم
یه لبخند بهم میزنه
وقتی میرسیم اتوبوس رسیده بود سریع رفتیم تو اتوبوس
من و جنی کنار هم
تهیونگ و جیمین جلومون
پشتمون دو تا پسر خیلی احمق بود که همش میگفتن
_دخترا رو بیا مخشونو بزنیم
تهیونگ اعصبانی شد
_چی زر میزنید اونا خودشون دوست پسر دارن
_اون وقت کیان؟
_فضولی
بعد خفه شدن
تهیونگ رفت نشست سر جاش
اتوبوس راه افتاد
بعد دوساعت یه جا وایساد
_یه ربع استراحت
من و جنی رفتیم بیرون تا بریم یکم هوا بخوریم
دیدگاه ها (۹)

کپشن

مغرور پارت بیست

مغرور پارت هجده

مغرور پارت هفده

پارت ۹۶ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط