پرنسس من🤍🥂
#پرنسس_من🤍🥂
#part_78
[ ویو نامجون ]
میدونستم که قراره حالِ یون سوک بد بشه... چون اون چیزی که بهش وارد کردن فقط مـ،،،ـواد نبود!... بجز مـ،،،ـواد خیلی قوی که بهش تزریق کردن یه ماده دیگه هم بهش تزریق کردن که هر لحظه امکان داشت اون بره کما!
ولی نمیتونستم به جونگکوک بگم میدونستم بفهمه خون به پا میکنه...
- برو پیشش... نزار تنها بمونه.
+ باشه..
رفت تو اتاق یون سوک... کلافه نشستم رو صندلی و دستی به موهام کشیدم
+ بهش چیزی نگفتین دکتر؟
سرمو بالا اوردم که با یکی از پرستارا رو به رو شدم..
- نه... نمیتونم!
+ میخواین من بهش بگم؟
- نه... یکم که آروم تر بشه خودم بهش میگم..
+ انگار خیلی نگرانه... انقدر همو دوست دارن؟
- هیچوقت فکر نمیکردم جونگگوک عاشق بشه!
نمیدونم که جونگکوک میدونه یون سوک دختر عموشه یا نه... یا اینکه الان چه حسی داره..
تو همین فکرا بودم که یهو صدای بلند داد جونگکوک کل بیمارستانو برداشت!
#part_78
[ ویو نامجون ]
میدونستم که قراره حالِ یون سوک بد بشه... چون اون چیزی که بهش وارد کردن فقط مـ،،،ـواد نبود!... بجز مـ،،،ـواد خیلی قوی که بهش تزریق کردن یه ماده دیگه هم بهش تزریق کردن که هر لحظه امکان داشت اون بره کما!
ولی نمیتونستم به جونگکوک بگم میدونستم بفهمه خون به پا میکنه...
- برو پیشش... نزار تنها بمونه.
+ باشه..
رفت تو اتاق یون سوک... کلافه نشستم رو صندلی و دستی به موهام کشیدم
+ بهش چیزی نگفتین دکتر؟
سرمو بالا اوردم که با یکی از پرستارا رو به رو شدم..
- نه... نمیتونم!
+ میخواین من بهش بگم؟
- نه... یکم که آروم تر بشه خودم بهش میگم..
+ انگار خیلی نگرانه... انقدر همو دوست دارن؟
- هیچوقت فکر نمیکردم جونگگوک عاشق بشه!
نمیدونم که جونگکوک میدونه یون سوک دختر عموشه یا نه... یا اینکه الان چه حسی داره..
تو همین فکرا بودم که یهو صدای بلند داد جونگکوک کل بیمارستانو برداشت!
۶۰۲
۲۸ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.