My police boy friend
My police boy friend
Part 25
بعد از حدودا ۱ساعت رسیدیم
اونجا خیلی قشنگ بود
جیمین گفت اونجا یه خونه داره که رفتیم همونجا
جیمین:چطوره ؟
من:باورم نمیشه انگار دارم خواب میبینم
اینجا خیلی قشنگ مثل بهشت میمونه
جیمین:خوشحالم که خوشت اومده
من:جیمین..
جیمین:هوم..
من:ممنون که هستی ..
جیمین:لبخندی زد و دختر روبروش رو به اغوش کشید و گفت...
من بخاطر تو هرکاری میکنم حتی اگه اون کار به قیمت از دست دادن جونم تموم بشه اینکه چیزی نیست
من:لبخند..
جیمین:خب.. نظرت با یه ماهیگیری دو نفره چیه؟
من:عالیههه
جیمین :پس بریم
من:خواستم بپرسم مگه چوب ماهیگیری داره که با یه عالمه وسیله ماهیگیری برگشت
جیمین:مثل اینکه هنوز منو نشناختی
من:آامم... یادم نمیاد که تاحالا پسری به اسم جیمین ماهیگیری هم بلد بوده باشه
جیمین:یاااا..
من:اونموقع که..
جیمین:به هرحال ادما عوض میشن
مثل تو که اینهمه بدجنس شدی
من:ببینم چی گفتی؟
جیمین:گفتم بدجنس شدی ( پوزخند)
من:که بدجنس شدم
جیمین:هوم.. اونم زیاد
من:الان بهت نشون میدم که اذیت کردن یعنی
از دید یاشیل
افتادم دنبالش اونم ازم فرار میکرد
که یه دفعه خودمو عمدا انداختم تو دریاچه
صدای جیمین رو میشنیدم که دویید طرف دریاچه و اسممو فریاد میزد
چشمام بستم و وانمود کردم که بیهوش شدم
پرید تو اب و براید استایل بغلم کرد و از اب اومدیم بیرون
اون هی اسممو فریاد میزد و من هیچی نمیگفتم
تا اینکه چشمام باز کردم و زدم زیر خنده
Part 25
بعد از حدودا ۱ساعت رسیدیم
اونجا خیلی قشنگ بود
جیمین گفت اونجا یه خونه داره که رفتیم همونجا
جیمین:چطوره ؟
من:باورم نمیشه انگار دارم خواب میبینم
اینجا خیلی قشنگ مثل بهشت میمونه
جیمین:خوشحالم که خوشت اومده
من:جیمین..
جیمین:هوم..
من:ممنون که هستی ..
جیمین:لبخندی زد و دختر روبروش رو به اغوش کشید و گفت...
من بخاطر تو هرکاری میکنم حتی اگه اون کار به قیمت از دست دادن جونم تموم بشه اینکه چیزی نیست
من:لبخند..
جیمین:خب.. نظرت با یه ماهیگیری دو نفره چیه؟
من:عالیههه
جیمین :پس بریم
من:خواستم بپرسم مگه چوب ماهیگیری داره که با یه عالمه وسیله ماهیگیری برگشت
جیمین:مثل اینکه هنوز منو نشناختی
من:آامم... یادم نمیاد که تاحالا پسری به اسم جیمین ماهیگیری هم بلد بوده باشه
جیمین:یاااا..
من:اونموقع که..
جیمین:به هرحال ادما عوض میشن
مثل تو که اینهمه بدجنس شدی
من:ببینم چی گفتی؟
جیمین:گفتم بدجنس شدی ( پوزخند)
من:که بدجنس شدم
جیمین:هوم.. اونم زیاد
من:الان بهت نشون میدم که اذیت کردن یعنی
از دید یاشیل
افتادم دنبالش اونم ازم فرار میکرد
که یه دفعه خودمو عمدا انداختم تو دریاچه
صدای جیمین رو میشنیدم که دویید طرف دریاچه و اسممو فریاد میزد
چشمام بستم و وانمود کردم که بیهوش شدم
پرید تو اب و براید استایل بغلم کرد و از اب اومدیم بیرون
اون هی اسممو فریاد میزد و من هیچی نمیگفتم
تا اینکه چشمام باز کردم و زدم زیر خنده
۱۴.۳k
۰۶ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.