پارت دوازدهم دریا عشق 🥹💕
پارت دوازدهم دریا عشق 🥹💕
علیرضا و سعید و سردار:
خدافظ ☺️
مهتا: حاجی من خجالت میکشم برم پیشش ولش کنید ول کنین بیاین بریم ول کنین بیاین
حنا: ای بابا اگر اینطوریه پس ولش
فاطمه: بچهها دیگه جون فاطی خودتونو چس نکنین
فاطمه : از بس سینگل بودیم خسته نشدین جدی خسته نشدین منم میدونم اولویتمون فعلاً زندگیمونه ولی وقتی که اونا دارن بهمون پا میدن ما چرا قبول نکنیم؟
مهتا: میدونم الان دارن قشنگ پا میدن ولی تو هم که گفتی اولویتمون زندگیمونه اولویتمون درسامونه نه اینا آره بعدشم اینا یک سلبریتی حالا فوتبالیست معروفن که اسمشون همه جا هست تو اینترنت ما چی اسممون هست پس نباید خودمونو یکسان باهاشون بزاریم ما چیم دندون پزشکیم که کلاً از فوتبالیست جدائه
حنا: حاجی میدونی امتحانمون کیه پس فرداست ما فردا رو یه وقت کامل داریم
سعید: بچهها به نظرتون چی دارن به همدیگه میگن؟
علیرضا: وای وای حاجی این همه دختر تو جهان چرا من باید عاشق این بشم؟
سردار: بچهها من باید برم خانومم منتظرمه به خدا میدونم حنا رو خیلی دوست دارما ولی نمیشه کاریش کنم آناهیتا منو میکشه اگر ببینه با اونم
ویو راوی:
سردار که میخواست بره رفتش که ساکشو از توی ورزشگاه برداره که با یه چیز خیلی بد مواجه شد که مجبور شد برای همیشه اونو از دست بده و بالاخره عشق واقعیشو پیدا کنه
سردار:هوف خسته شد..😳😳
آناهیتا داشت با ی هوادار 🔞میکرد
آناهیتا:اومممم تندتررررر
سردار: مرتیکه عوضی آشغال با زن من چیکار داری آناهیتا تو اینجا چیکار میکنی و یه در گوشی میزنه اناهیتارو
آناهیتا :اححححح سردارم توام بیا میتونین ۲تایی جرم بدین
سردار : خاک تو سرت آناهیتا این همه سال ما با هم بودیم این همه سال بهت نون حلال دادم واقعاً که گمشو از زندگیم برو بیرون
ویو راوی
و با یک بغض صحنه را ترک میکنه😭😔
اما از یک طرفم خوش خوشانش بود چون حنارو داش😍
مهتا: وای مغز منو خوردین اوکی بریم بریم فقط بریم😂
سعید : سلام خوبین امیدوارم حالتون عالی باشه🥹❤️
مهتا: سلام خیلی ممنون میشه یه عکس بگیریم؟
علیرضا: بله حتماً جیگر..ا
فاطمه زیر لب : جیگر؟
سعید: شما تنهایی اومدین بازی ما رو دیدین؟
مهتا:بله😊
سعید:پس چرا ی دیت نریم؟
حنا:ببخشید مگه بقالیه ؟
فاطمه:؟
علیرضا تو شکم سعید میزنه و می که:داداش بزار یکمخ بزنم ؟
سعید :نه نکن 😂😂
ویو راوی : سردار وارد میشه و به بچهها یعنی به علیرضا حسین میگه که بیان و یه چیزی میخواد بهشون بگه....
علیرضا و سعید و سردار:
خدافظ ☺️
مهتا: حاجی من خجالت میکشم برم پیشش ولش کنید ول کنین بیاین بریم ول کنین بیاین
حنا: ای بابا اگر اینطوریه پس ولش
فاطمه: بچهها دیگه جون فاطی خودتونو چس نکنین
فاطمه : از بس سینگل بودیم خسته نشدین جدی خسته نشدین منم میدونم اولویتمون فعلاً زندگیمونه ولی وقتی که اونا دارن بهمون پا میدن ما چرا قبول نکنیم؟
مهتا: میدونم الان دارن قشنگ پا میدن ولی تو هم که گفتی اولویتمون زندگیمونه اولویتمون درسامونه نه اینا آره بعدشم اینا یک سلبریتی حالا فوتبالیست معروفن که اسمشون همه جا هست تو اینترنت ما چی اسممون هست پس نباید خودمونو یکسان باهاشون بزاریم ما چیم دندون پزشکیم که کلاً از فوتبالیست جدائه
حنا: حاجی میدونی امتحانمون کیه پس فرداست ما فردا رو یه وقت کامل داریم
سعید: بچهها به نظرتون چی دارن به همدیگه میگن؟
علیرضا: وای وای حاجی این همه دختر تو جهان چرا من باید عاشق این بشم؟
سردار: بچهها من باید برم خانومم منتظرمه به خدا میدونم حنا رو خیلی دوست دارما ولی نمیشه کاریش کنم آناهیتا منو میکشه اگر ببینه با اونم
ویو راوی:
سردار که میخواست بره رفتش که ساکشو از توی ورزشگاه برداره که با یه چیز خیلی بد مواجه شد که مجبور شد برای همیشه اونو از دست بده و بالاخره عشق واقعیشو پیدا کنه
سردار:هوف خسته شد..😳😳
آناهیتا داشت با ی هوادار 🔞میکرد
آناهیتا:اومممم تندتررررر
سردار: مرتیکه عوضی آشغال با زن من چیکار داری آناهیتا تو اینجا چیکار میکنی و یه در گوشی میزنه اناهیتارو
آناهیتا :اححححح سردارم توام بیا میتونین ۲تایی جرم بدین
سردار : خاک تو سرت آناهیتا این همه سال ما با هم بودیم این همه سال بهت نون حلال دادم واقعاً که گمشو از زندگیم برو بیرون
ویو راوی
و با یک بغض صحنه را ترک میکنه😭😔
اما از یک طرفم خوش خوشانش بود چون حنارو داش😍
مهتا: وای مغز منو خوردین اوکی بریم بریم فقط بریم😂
سعید : سلام خوبین امیدوارم حالتون عالی باشه🥹❤️
مهتا: سلام خیلی ممنون میشه یه عکس بگیریم؟
علیرضا: بله حتماً جیگر..ا
فاطمه زیر لب : جیگر؟
سعید: شما تنهایی اومدین بازی ما رو دیدین؟
مهتا:بله😊
سعید:پس چرا ی دیت نریم؟
حنا:ببخشید مگه بقالیه ؟
فاطمه:؟
علیرضا تو شکم سعید میزنه و می که:داداش بزار یکمخ بزنم ؟
سعید :نه نکن 😂😂
ویو راوی : سردار وارد میشه و به بچهها یعنی به علیرضا حسین میگه که بیان و یه چیزی میخواد بهشون بگه....
۴.۷k
۰۵ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.