گریستم اشک تنها تسلیبخش من بود

گریستم، اشک تنها تسلی‌بخش من بود
و لب فرو بستم، بی‌ هیچ شکوه‌ای.
روحم غرق در سیاهیِ اندوه و پنهان در ژرفنای شادمانی تلخ خود...

روحم مغاکِ صاعقەهای نهفتە است،
و اژدهایی
از آتش فشردە
در خویش خفتە دارد
کز یک نفس
صد استوا بە دور زمان
می‌تواند
گسترد.

آە، آدمی چگونە در این مرکز همیشگی انفجار می‌زید
و سادە و خاموش
می‌ماند؟




I’ll go back to black
دیدگاه ها (۰)

شروع کرده بودم به یافتن خود... تقریبا چیزی نبودم، در نهایت ف...

در خانه، منظرهٔ رختخواب دونفره، ملافه‌هایِ مستعمل، شب جامه‌ه...

‌می خواستم همانجا روی زمین بخوابم. بخوابم و زمانی که خواب هس...

دخترخانمThis is the thousandth time that you have made this ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط