주인과 노예💱
주인과 노예💱
P~39
علامت تو ذهن°°
⑅୨୧⑅*⑅୨୧⑅*⑅୨୧⑅*⑅୨୧⑅*⑅୨୧⑅*⑅୨୧⑅*
که یهو یکی از پشت صدا غر هاش نو گوشم میپیچید اون اجوما بود ولی من زیاد متوجه نشدم چون چشامو بستم و تو خیالاتم رفتم که متوجه هیچ چیزی نمیشدم حتا حرفایی که تو ذهنشون میزدن رو بفهمم که یکی هنذفری هارو از تو گوشم در اورد که یکم عصبی شدم چشام باز کردم و پشتمو نگاه کردم کوک بود و اجومایی که عصبی و حرصی بود
کوک:اهم اجوما میتونی بری
مینجی:هعی*ارومممممممممِ ارومممممم*کوک اومد بغلش نشست همه خ. ک داشتن پچ پچ میکردن*
کوک:اخییییییییشششششش
مینجی:خسته شدی
کوک:اره دوست پسرت برگشته بهش خوش امد نمیگی
مینجی:خوش اومدی عزیزم چیزی نمیخوای برات بیارم
کوک:اره گشنمه نهار کی اماده میشه
مینجی:ساکت*کوک مینجی رو تو بغلم خودش میبره*گوشیتو بده
کوک:چرا!؟
مینجی:ماله من هیچی نداره
کوک:بیا*گوشیش رو میده مینجی هم برش میداره ولی ....*ولی گوشی رمز داشت چنتا رمز زد ولی اشتباه بودن کوک هم میکنید که یه رمز زد گوشی باز شد*
مینجی:یس
کوک:چطور فهمیدی!
مینجی:°ناسلامتی میتونم ذهن بخونم ها°ام ولش من یکم میگردم
کوک:باش
اجوما:ارباب نهار امادس
کوک:اوک
بعد نهار:
اتاق لورا:
لورا:بیا تو
مینجی :منم
لورا:آ تویی مینجی
مینجی:اره منم
لورا:کاری داشتین خانم
مینجی:اینجوری نگو ناراحت میشم منو تو هنوز دوستیم من میخواستم بهت بگم ولی خب کوک گف نگم
لورا:اشکال نداره درک میکنم☺♡´・ᴗ・`♡
مینجی:مرسی خب یه کاری دارم برات و همینطور مثله همون پیشنهاده
لورا: خب چیه؟!
مینجی:خب من میخوام که........
⑅୨୧⑅*⑅୨୧⑅*⑅୨୧⑅*⑅୨୧⑅*⑅୨୧⑅*⑅୨୧⑅*
میخوام اینجا نگهش دارم خمار بمونید تا فردا اون دوتا پارت پاک شدن و من الان هم یکم خستم دوباره وقت نمیکنم بنویسمشون ببخشید ولی این پارتا رو طولانی کردم🙂🙃
#نفر_بعدی_درکار_نیست
#ما_کیپاپرا_متهدیم
#Iranians_love_Jk
P~39
علامت تو ذهن°°
⑅୨୧⑅*⑅୨୧⑅*⑅୨୧⑅*⑅୨୧⑅*⑅୨୧⑅*⑅୨୧⑅*
که یهو یکی از پشت صدا غر هاش نو گوشم میپیچید اون اجوما بود ولی من زیاد متوجه نشدم چون چشامو بستم و تو خیالاتم رفتم که متوجه هیچ چیزی نمیشدم حتا حرفایی که تو ذهنشون میزدن رو بفهمم که یکی هنذفری هارو از تو گوشم در اورد که یکم عصبی شدم چشام باز کردم و پشتمو نگاه کردم کوک بود و اجومایی که عصبی و حرصی بود
کوک:اهم اجوما میتونی بری
مینجی:هعی*ارومممممممممِ ارومممممم*کوک اومد بغلش نشست همه خ. ک داشتن پچ پچ میکردن*
کوک:اخییییییییشششششش
مینجی:خسته شدی
کوک:اره دوست پسرت برگشته بهش خوش امد نمیگی
مینجی:خوش اومدی عزیزم چیزی نمیخوای برات بیارم
کوک:اره گشنمه نهار کی اماده میشه
مینجی:ساکت*کوک مینجی رو تو بغلم خودش میبره*گوشیتو بده
کوک:چرا!؟
مینجی:ماله من هیچی نداره
کوک:بیا*گوشیش رو میده مینجی هم برش میداره ولی ....*ولی گوشی رمز داشت چنتا رمز زد ولی اشتباه بودن کوک هم میکنید که یه رمز زد گوشی باز شد*
مینجی:یس
کوک:چطور فهمیدی!
مینجی:°ناسلامتی میتونم ذهن بخونم ها°ام ولش من یکم میگردم
کوک:باش
اجوما:ارباب نهار امادس
کوک:اوک
بعد نهار:
اتاق لورا:
لورا:بیا تو
مینجی :منم
لورا:آ تویی مینجی
مینجی:اره منم
لورا:کاری داشتین خانم
مینجی:اینجوری نگو ناراحت میشم منو تو هنوز دوستیم من میخواستم بهت بگم ولی خب کوک گف نگم
لورا:اشکال نداره درک میکنم☺♡´・ᴗ・`♡
مینجی:مرسی خب یه کاری دارم برات و همینطور مثله همون پیشنهاده
لورا: خب چیه؟!
مینجی:خب من میخوام که........
⑅୨୧⑅*⑅୨୧⑅*⑅୨୧⑅*⑅୨୧⑅*⑅୨୧⑅*⑅୨୧⑅*
میخوام اینجا نگهش دارم خمار بمونید تا فردا اون دوتا پارت پاک شدن و من الان هم یکم خستم دوباره وقت نمیکنم بنویسمشون ببخشید ولی این پارتا رو طولانی کردم🙂🙃
#نفر_بعدی_درکار_نیست
#ما_کیپاپرا_متهدیم
#Iranians_love_Jk
۷.۰k
۲۶ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.