پارت

پارت _ ۸

کوک : رفتم و در زیر زمین رو باز کردم دیدم یوری همینجوری افتاده زمین ، بغلش کردم و گذاشتمش روی تخت و گفتم دکتر بیاد
دکتر : حالش زیاد بد نیست ولی باید استراحت کنه و بهش رسیدگی بشه
کوک : باشه برو

ویو یوری : چشمام رو باز کردم ، دیدم همونی که من رو زده بود کنارم ایستاده 😐
یوری : جیغ بلندی زدم و اون هم با من جیغ زد و دوتامون افتادیم زمین *جیغ تو جیغ*😅

ویو یوری : خیلی ترسیده بودم گفتم الان دوباره من رو میزنه
یوری : برو اونووور تو میخوای منو بکشی * جیغغغغغ*
کوک : خفه شو انقدر سر و صدا نکن

یوری : توروخدا بزار برم * جیغ*،

کوک : حالا انگار دارم شکنجش میدم که جیغ میزنه   من با تو دو متر فاصله دارم چجوری بزنمت

یوری: شابد با تفنگ من رو بزنی

کوک : فکر خوبیه *لبخند شیطانی *

یوری : جییییغغغغ

کوک : لبخند خرگوشی بلند 😁

کوک : وای خدا چقدر ترسوندش باحاله 🤣
چقدر کیوته آخه ، وای چی داری میگی اصلا هم اینطور نیست

یوری : جون عمت ولم کن بزار برم سر خونه زندگیم

کوک : از این به بعد قراره خدمتکارم بشی و من رو ارباب صدا میکنی فهمیدی
الان برو از آجوما یاد بگیر چجوری تمیز کنی * پوزخند *

یوری : ازت متنفرم * عصبانی*
دیدگاه ها (۰)

پارت _ ۹ کوک : اجوما ، بیا یه خدمتکار جدید داریمیوری : نمیخو...

لباس یوری ما خودمون از این لباسا نداریم 😂

پارت _ ۷دیدم تهیونگ داره میاد سمتم کوک: چیزی شده ته : برو ام...

پارت _ ۶ویو کوک : شروع کردم به ضربه زدن ( دوستان منحرف نشید ...

رمان عشق چیز خوبیه پارت ۸ وسایل رو چیدم که زنگ خونه خورد رفت...

عشق چیز خوبیه پارت ۱۱که یهو پدر لوسیفر اومد و تفنگ رو سمت من...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط