پارت

پارت _ ۶
ویو کوک : شروع کردم به ضربه زدن ( دوستان منحرف نشید منظورم ضربه ی شلاقه) 😂😅
هر ضربه ای که میزنم باید درست بشماری اگر جا انداختی از اول شروع میکنم * پوزخند*
یوری : نه تورو خدا نزن خواهش میکنم * گریه *
کوک :حرف نزن و فقط بشمار *عصبانی*
یوری : یک ، عاییی * گریه* دو ، سه ، چهار ، *گریه ی شدید * پونزده .... *بیهوش شد *
ویو کوک: دیدم دختره بیهوش شد و از اتاق اومدم بیرون

بچه ها این پارت یکم کم شد 😶
دیدگاه ها (۱)

پارت _ ۷دیدم تهیونگ داره میاد سمتم کوک: چیزی شده ته : برو ام...

پارت _ ۸کوک : رفتم و در زیر زمین رو باز کردم دیدم یوری همینج...

پارت _ ۵ ویو یوری : چشمامو باز کردم دیدم توی اتاق تاریکم یه ...

پارت _ ۴ ته: سلام داشم چطوری کوک: به نظرت خوبم 😐ته : کار اون...

پسر کوچولوی من پارت : ۸ویو ته : بردنش تو ی اتاق رفتم داخل کن...

عشق چیز خوبیه پارت ۱۱که یهو پدر لوسیفر اومد و تفنگ رو سمت من...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط