پرنسس من🤍🥂
#پرنسس_من🤍🥂
#part_38
بعد از اینکه جلسه تموم شد رفتم تو اتاق کارم تا بقیه کارامو انجام بدم... تهیونگ هم رفت تا به بقیه کارا رسیدگی کنه... اون بجز اینکه رفیقمه دست راستم هم دست...
بلاخره کارم تموم شد و از اتاق رفتم بیرون تا به تهیونگ بگم بیاد بریم
÷ تهیونگ من جونگکوک رو دوست دارم!
+ کوک نامزد داره... شرمنده..
÷ خب تو که نداری!
+ ها؟
÷ توهم همونقدر تو دل برویی.... دوست دارم..
+ چی میگی بابا!
- تهیونگ؟؟؟
هردوتاشون برگشتن به سمتم...
+ اوه... کارت تموم شد؟
- اوهوم... اگه توهم کاری نداری بریم!
+ اوکی..
برگشت سمت اون دختره که کارمند شرکت بود
+ فعلا
قیافش توهم بود... انگار چیزی ذهنشو درگیر کرده... سوالی نپرسیدم و باهم رفتیم به سمت پارکینگ
وقتی سوار ماشین شدیم ....
#part_38
بعد از اینکه جلسه تموم شد رفتم تو اتاق کارم تا بقیه کارامو انجام بدم... تهیونگ هم رفت تا به بقیه کارا رسیدگی کنه... اون بجز اینکه رفیقمه دست راستم هم دست...
بلاخره کارم تموم شد و از اتاق رفتم بیرون تا به تهیونگ بگم بیاد بریم
÷ تهیونگ من جونگکوک رو دوست دارم!
+ کوک نامزد داره... شرمنده..
÷ خب تو که نداری!
+ ها؟
÷ توهم همونقدر تو دل برویی.... دوست دارم..
+ چی میگی بابا!
- تهیونگ؟؟؟
هردوتاشون برگشتن به سمتم...
+ اوه... کارت تموم شد؟
- اوهوم... اگه توهم کاری نداری بریم!
+ اوکی..
برگشت سمت اون دختره که کارمند شرکت بود
+ فعلا
قیافش توهم بود... انگار چیزی ذهنشو درگیر کرده... سوالی نپرسیدم و باهم رفتیم به سمت پارکینگ
وقتی سوار ماشین شدیم ....
۷.۶k
۱۷ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.