منطقه ممنوعه عشق
منطقه ممنوعه عشق
پارت 47
اماده شدم و سر جام نشستم که با صدای زنگ در چشام گرد شد.
از اتاق بیرون اومدم و از بالا بهشون نگاه میکردم.
چشمم به جونگکوک خائن افتاد.
چه ذوقیم داره گودزیلا:/
کمی مشغول حرف زدن شدن که بابا گفت
بابا:لیا برو ات رو بیار.
لیا:چشم بابا.
اومد بالا و نیشگونی ازم گرفت
ات:اخخخ
لیا:اومدی دید زنی عروس خانم
ات:بیا برو تو ک...... بابا دید زنی کجاشو بکنم؟قیافع هم نداره.
لیا:اره اره برق تو چشماتو میبینم خوشگل خانم.
ات:ایش!
اروم رفتیم پایین که اقای جئون کفی زد.
مامانش دستشو بلند کردو گفت
م.ج:شاهکار الهی.
جونگکوک:حالا اومدی خاستگاری ابروریزی نکن مامان.
پارت 47
اماده شدم و سر جام نشستم که با صدای زنگ در چشام گرد شد.
از اتاق بیرون اومدم و از بالا بهشون نگاه میکردم.
چشمم به جونگکوک خائن افتاد.
چه ذوقیم داره گودزیلا:/
کمی مشغول حرف زدن شدن که بابا گفت
بابا:لیا برو ات رو بیار.
لیا:چشم بابا.
اومد بالا و نیشگونی ازم گرفت
ات:اخخخ
لیا:اومدی دید زنی عروس خانم
ات:بیا برو تو ک...... بابا دید زنی کجاشو بکنم؟قیافع هم نداره.
لیا:اره اره برق تو چشماتو میبینم خوشگل خانم.
ات:ایش!
اروم رفتیم پایین که اقای جئون کفی زد.
مامانش دستشو بلند کردو گفت
م.ج:شاهکار الهی.
جونگکوک:حالا اومدی خاستگاری ابروریزی نکن مامان.
۱۰.۱k
۱۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.