⛓عشق دوطرفه ۴۱🖤⛓
⛓عشق دوطرفه ۴۱🖤⛓
(چندین ماه بعد)
هنوز از اون ماجرا ۳ ماه میگذره و هنوز سوفیا تو کما بود و از مرگ چا هم میگذشت هنوزم که هنوزه هیچ هسی نسبت به تهیونگ نداشتم از اون موقع تا الان
کارامو کرد که برم بیمارستان از اونجایی که با تهیونگ هم خونه بودیم
تهیونگ:جولی ،کجا میری
جولی:میرم بمیارستان پیش سوفیا
تهیونگ:صبر کن منم الان اماده میشم
جولی:.........
اماده شدیم و رفتیم بیملرستان رسیدیم دم بیمارستان
جولی:تهیونگ مگه کوکی پیش سوفیا نیست
تهیونگ:نمیدونم بیا بریم ببینیم زنگ بهش نزدم چند وقته
جولی:اوک بیا بریم
رفتیم و سوفیا را که اونجوری میدیم قلبم تیکه تیکه میشد
جولی:سوفیا ،سوفیا بلند شو عشقم دلم بلند شو دیگه بسه چا منو تنها گذاشت تو دیگه تنهام نزار😭😭(با گریه)
اشک هام همینجور که میریخت چند قطره چکید روی دست سوفیا
سوفیا یکمی انگشتش رو تکون داد که یهو قلبش وایستاد و دستگاه دیگه کار نمیکرد
جولی:ها؟چ...چی؟دکترررررر،اقای دکتر زود بیاید قلبش وایستاددددد دکترررررر زود بیاااااا
دکتر:لطفا برید بیرون خانم برید بیرون
جولی:ن نمیرم من باید اینجا باشم تنهاش نمیزارم
دکتر:پرستار لطفا این خانم را همراهی کنید بره بیرون
جولی:ن،توروخدا
دکتر ها بهش شوک وارد کردن ولی هیچ فایده ای نداشت
دیدم دکتر ها دارن میان بیرون
جولی:چرا اومدین بیرون ها؟لطفا بریدددد لطفا
یهو نگاهم به دستگاه افتاد دستگاه کار کرد
(با گریه)
جولی:اقای دکتر برگشت ضربان قلبش😭😭😭😭😭اقای دکتر ضربان قلبش برگشت برین کنار باید برم پیشش
دکتر:خانم لطفا برید خونه هیچ فایده ای ندارع اینجا وایستید پس لطفا برید خونه
جولی:من هیچ جا نمیرم
تهیونگ:عزیزم بیا بریم خونه دوباره میایم
.....
(چندین ماه بعد)
هنوز از اون ماجرا ۳ ماه میگذره و هنوز سوفیا تو کما بود و از مرگ چا هم میگذشت هنوزم که هنوزه هیچ هسی نسبت به تهیونگ نداشتم از اون موقع تا الان
کارامو کرد که برم بیمارستان از اونجایی که با تهیونگ هم خونه بودیم
تهیونگ:جولی ،کجا میری
جولی:میرم بمیارستان پیش سوفیا
تهیونگ:صبر کن منم الان اماده میشم
جولی:.........
اماده شدیم و رفتیم بیملرستان رسیدیم دم بیمارستان
جولی:تهیونگ مگه کوکی پیش سوفیا نیست
تهیونگ:نمیدونم بیا بریم ببینیم زنگ بهش نزدم چند وقته
جولی:اوک بیا بریم
رفتیم و سوفیا را که اونجوری میدیم قلبم تیکه تیکه میشد
جولی:سوفیا ،سوفیا بلند شو عشقم دلم بلند شو دیگه بسه چا منو تنها گذاشت تو دیگه تنهام نزار😭😭(با گریه)
اشک هام همینجور که میریخت چند قطره چکید روی دست سوفیا
سوفیا یکمی انگشتش رو تکون داد که یهو قلبش وایستاد و دستگاه دیگه کار نمیکرد
جولی:ها؟چ...چی؟دکترررررر،اقای دکتر زود بیاید قلبش وایستاددددد دکترررررر زود بیاااااا
دکتر:لطفا برید بیرون خانم برید بیرون
جولی:ن نمیرم من باید اینجا باشم تنهاش نمیزارم
دکتر:پرستار لطفا این خانم را همراهی کنید بره بیرون
جولی:ن،توروخدا
دکتر ها بهش شوک وارد کردن ولی هیچ فایده ای نداشت
دیدم دکتر ها دارن میان بیرون
جولی:چرا اومدین بیرون ها؟لطفا بریدددد لطفا
یهو نگاهم به دستگاه افتاد دستگاه کار کرد
(با گریه)
جولی:اقای دکتر برگشت ضربان قلبش😭😭😭😭😭اقای دکتر ضربان قلبش برگشت برین کنار باید برم پیشش
دکتر:خانم لطفا برید خونه هیچ فایده ای ندارع اینجا وایستید پس لطفا برید خونه
جولی:من هیچ جا نمیرم
تهیونگ:عزیزم بیا بریم خونه دوباره میایم
.....
۲۲.۳k
۱۰ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.