⛓عشق دو طرفه ۴۲🖤⛓
⛓عشق دو طرفه ۴۲🖤⛓
جولی:لطفا بزار پیشش بمونم دلم نمیاد تنهاش بزارم 😭
تهیونگ:عزیزم دوباره میایم
جولی:باشه فقط زود بیایم
رفتیم و سوار ماشین شدیم و همینجور که توراه میرفتیم سر روی شیشه ماشین تکیه داده بودم و یهو اهنگ چا پخش شد اخرین اهنگش
رفتم تو فکر
جولی:این اخرین اهنگش بود(با گریه)😭😭😭😭😭😭
همینجور که سرم روی شیشه بود اخرای اهنگ چا میگفت:عشق دلم شاید الان که داره این اهنگ رو گوش میدی من دیگه نباشم یا بهتره واضح بگم ممکنه دیگه زنده نباشم پس عزیز ترینم قوی بمون چون یه روز برمیگرد و با بچه هامون بازی میکنیم😭🥺💔
با این حرفش ترس وجودمو برداشت و یه حسی بهم میگفت که چا نمرده و هنوز زندست و قراره برگرده
تهیونگ:جولی به چیزی فکر میکنی
جولی:وی،چا برمیگرده یه حسی بهم میگه
تهیونگ:عزیزم اون مرده ولش کن دیگه بزار راحت باشه تو قبرش
جولی:تهیونگ بس کن اون زندست به خدا زندست 😭😭😭😭😭😭😭چرا چرا؟😭😭😭💔
رسیدیم خونه و من فوری رفتم تو اتاق خودم و چا بعد از ۳ ماه در اتاق رو باز کردم
تا در باز شد تموم خاطرات جلو چشمم میومدن موقعی که کنار هم میخابیدیم بازی میکردیم و.....😭😭😭😭😭
چشمم به یه دریچه پشت کمد افتاد یادمه اومد چا قبلا بهم گفت :
هروقت من مردم برو و در این دریچه رو باز کن داخلش چیزی هست
رفتم و دریچه را باز کردم داخلش یه گاوصندوق بود 🥺💔😭
در گاوصندوق را باز کردم و دیدیم یه جفت کفش کوچولو دخترونه داخلشه برش داشتم و کلی گریه کردم یه نگاه دیگه انداختم داخلش یه نامه هم بود ......
چا:جولی ....عشقم شاید الان که داری این نامه رو میخونه من دیگه زنده نباشم خب پس بزار همه چیز رو بگم من دوست داشتم یه دختر ناز و خشگل مثل خودت داشته باشیم و منم اون روزی که رفتیم خرید این کفش های دخترونه را گرفتم چون خیلی ذوق داشتم برای بچمون😭منم گرفتم من بهت قول میدم که یه روز برمیگرد پس تا موقعی که روزش برسه قوی بمون و من مطمئنم سوفیا خوب میشه .....پس نگران نباش عشقم ....راستی تولدت هم مبارک عشقم من
با این حرف هایی که تو نامه بود همینجور مثل ابر بهاری اشک میریختم 😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭با خودم گفتم اخه اون از کجا میدونست که امروز تولدمه من که بهش نگفته بودم 😭😭😭😭😭😭
منم به خودم امیدوار شدم که زندست
........
(بچه ها قسمت تولد که چا گفته بود امروز تولدمه🥺)
جولی:لطفا بزار پیشش بمونم دلم نمیاد تنهاش بزارم 😭
تهیونگ:عزیزم دوباره میایم
جولی:باشه فقط زود بیایم
رفتیم و سوار ماشین شدیم و همینجور که توراه میرفتیم سر روی شیشه ماشین تکیه داده بودم و یهو اهنگ چا پخش شد اخرین اهنگش
رفتم تو فکر
جولی:این اخرین اهنگش بود(با گریه)😭😭😭😭😭😭
همینجور که سرم روی شیشه بود اخرای اهنگ چا میگفت:عشق دلم شاید الان که داره این اهنگ رو گوش میدی من دیگه نباشم یا بهتره واضح بگم ممکنه دیگه زنده نباشم پس عزیز ترینم قوی بمون چون یه روز برمیگرد و با بچه هامون بازی میکنیم😭🥺💔
با این حرفش ترس وجودمو برداشت و یه حسی بهم میگفت که چا نمرده و هنوز زندست و قراره برگرده
تهیونگ:جولی به چیزی فکر میکنی
جولی:وی،چا برمیگرده یه حسی بهم میگه
تهیونگ:عزیزم اون مرده ولش کن دیگه بزار راحت باشه تو قبرش
جولی:تهیونگ بس کن اون زندست به خدا زندست 😭😭😭😭😭😭😭چرا چرا؟😭😭😭💔
رسیدیم خونه و من فوری رفتم تو اتاق خودم و چا بعد از ۳ ماه در اتاق رو باز کردم
تا در باز شد تموم خاطرات جلو چشمم میومدن موقعی که کنار هم میخابیدیم بازی میکردیم و.....😭😭😭😭😭
چشمم به یه دریچه پشت کمد افتاد یادمه اومد چا قبلا بهم گفت :
هروقت من مردم برو و در این دریچه رو باز کن داخلش چیزی هست
رفتم و دریچه را باز کردم داخلش یه گاوصندوق بود 🥺💔😭
در گاوصندوق را باز کردم و دیدیم یه جفت کفش کوچولو دخترونه داخلشه برش داشتم و کلی گریه کردم یه نگاه دیگه انداختم داخلش یه نامه هم بود ......
چا:جولی ....عشقم شاید الان که داری این نامه رو میخونه من دیگه زنده نباشم خب پس بزار همه چیز رو بگم من دوست داشتم یه دختر ناز و خشگل مثل خودت داشته باشیم و منم اون روزی که رفتیم خرید این کفش های دخترونه را گرفتم چون خیلی ذوق داشتم برای بچمون😭منم گرفتم من بهت قول میدم که یه روز برمیگرد پس تا موقعی که روزش برسه قوی بمون و من مطمئنم سوفیا خوب میشه .....پس نگران نباش عشقم ....راستی تولدت هم مبارک عشقم من
با این حرف هایی که تو نامه بود همینجور مثل ابر بهاری اشک میریختم 😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭با خودم گفتم اخه اون از کجا میدونست که امروز تولدمه من که بهش نگفته بودم 😭😭😭😭😭😭
منم به خودم امیدوار شدم که زندست
........
(بچه ها قسمت تولد که چا گفته بود امروز تولدمه🥺)
۲۴.۷k
۱۱ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.