انتقام*ادامه پارت ۱۰*
انتقام*ادامه پارت ۱۰*
ات :نمیری*با کیفش زد*
...
هان:واو
ات:تو خفه شو
هان:بیب چرا اینقدر عصبی
ات:ببین یا خفه میشی یا خفت کنم
شوگا:بنظرم حرف نزن این خفه کنه تا ۳ ساعت بیهوشی
هان:آها
ات:راستی هان من با دکترت حرف زدم
هان:خب چی گفت؟
ات:گفت ۳ روزه مرخصی
هان:هورااااا
ات:بخاطر همین برات شکلات خریدم
هان:واقعا ممنون
شوگا:به منم میدی؟🥺
ات:نه
شوگا:چرا😭
ات:تو بهش اینارو یاد دادی😒
شوگا:ببخشید 🥲
ات:اوکی بخشیدم بیا بخور 😔
*داد بهشون*
شب/:
هان:ات هیونگ
ات و شوگا:بلههه
هان:فیلم پورن ببنیم
ات:نه برا سنت مناسب نیس
هان:تو نبین با هیونگ م میبینم
شوگا:اوکی من پایم
ات:اوکی بینین ولی قول نمیدم زنده باشید
هان:خب پس چیکار کنیم؟
شوگا:نمیدونم
ات:بیاین فیلم ببینیم
هان:ولی کدوم فیلم؟
ات:ی فیلم هس پسر گرگ نما
شوگا:اوکی
*فیلم آخراش غمگین بود *
*رسیدن به اخرش*
ات:هق...هق..*گریه*
هان:چراااااااا*داد و گریه*
شوگا:چطونه مگه چیشده
ات:نمیبینی از هم جداشون کردن هق.....*گریه*
شوگا:خب بکنن
هان:نمیبینی دختره چقدر دوستش داره *گریه*
شوگا:شما خیلی جدی اید بابا ولش کن
هان:خیلی بیشعوری هیونگ *همچنان گریه*
شوگا :شما رو درک نمیکنم واقعا
فردا/:
ات:باییییی
هان:بای مراقب خودت باش
شوگا:تصادف نکنی ی وقت
ات:اوکی بای
اداره/:
جونگ:سونبه
ات:بله
جونگ:هان کی مرخص میشه؟
ات:دو روز دیگه
جونگ:اها
ووک:ات من میرم پیش رعیس میای؟
ات:نه برو منم با جونگ این پرونده هارو برسی میکنم
ووک:اوکی من رفتم
*ووک رفت*
جونگ:خب بیا بریم اون اتاق که راحت تر برسی کنیم
ات:اوکی برم
اتاق/:
جونگ:ما این چند روز سونگ هیونگ رو تو جاهای مختلفی دیدیم ولی نمیتونیم بگیریمش تو نظری داری ؟
ات:خب نمیشه معمور بفرستیم
جونگ:اولن معمور کافی ندارم و به اندازه دار و دسته ونگ هیونگ قوی نیستن ثانیه ن ی جاسوس تو جعمه مون داریم اون میره لو میده
ات:بنظرم ما باید دنبال چانگ مین باشیم
جونگ:اونم هس *تخته رو برگروند*اینم چانگ مین
ات:ی سوال اون مواد های دایره ای شکل چی آن؟یعنی چ تعصیری رو ادن میزاره؟
جونگ:دقیق نمیدونیم ولی میدونیم که مواد معمولیه ولی از مواد با کیفیتی ساخته شده
ات:آها میدونی اول از همه باید جاسوس رو پیدا کنیم
جونگ:به نظرم ووکه
ات:چرا
جونگ:خیلی میره بیرون از اون وقتی که فهمیدیم ی جاسوس هس سرد شده و اینا
ات:راس میگی اینبار با دقت میبینم
جونگ:خب بیا ی بار دیگه اونا رو چک کنیم
ات:اوکی
بیمارستان/:
ووک:حالتون خوبه ؟
رعیس:ممنون
ووک:چیزی لازم ندارین؟
رعیس:نه ممنون شما چطورین ؟
ووک:منظورتون گروهه
رعیس:آره
ووک:خیلی خسته س گروه
رعیس:چرا
ووک:بخاطر اینکه باید سه نفر رو بگیریم
رعیس:چرا سه نفر
ووک:چانگ مین ی نفر جدید سونگ ...
ات :نمیری*با کیفش زد*
...
هان:واو
ات:تو خفه شو
هان:بیب چرا اینقدر عصبی
ات:ببین یا خفه میشی یا خفت کنم
شوگا:بنظرم حرف نزن این خفه کنه تا ۳ ساعت بیهوشی
هان:آها
ات:راستی هان من با دکترت حرف زدم
هان:خب چی گفت؟
ات:گفت ۳ روزه مرخصی
هان:هورااااا
ات:بخاطر همین برات شکلات خریدم
هان:واقعا ممنون
شوگا:به منم میدی؟🥺
ات:نه
شوگا:چرا😭
ات:تو بهش اینارو یاد دادی😒
شوگا:ببخشید 🥲
ات:اوکی بخشیدم بیا بخور 😔
*داد بهشون*
شب/:
هان:ات هیونگ
ات و شوگا:بلههه
هان:فیلم پورن ببنیم
ات:نه برا سنت مناسب نیس
هان:تو نبین با هیونگ م میبینم
شوگا:اوکی من پایم
ات:اوکی بینین ولی قول نمیدم زنده باشید
هان:خب پس چیکار کنیم؟
شوگا:نمیدونم
ات:بیاین فیلم ببینیم
هان:ولی کدوم فیلم؟
ات:ی فیلم هس پسر گرگ نما
شوگا:اوکی
*فیلم آخراش غمگین بود *
*رسیدن به اخرش*
ات:هق...هق..*گریه*
هان:چراااااااا*داد و گریه*
شوگا:چطونه مگه چیشده
ات:نمیبینی از هم جداشون کردن هق.....*گریه*
شوگا:خب بکنن
هان:نمیبینی دختره چقدر دوستش داره *گریه*
شوگا:شما خیلی جدی اید بابا ولش کن
هان:خیلی بیشعوری هیونگ *همچنان گریه*
شوگا :شما رو درک نمیکنم واقعا
فردا/:
ات:باییییی
هان:بای مراقب خودت باش
شوگا:تصادف نکنی ی وقت
ات:اوکی بای
اداره/:
جونگ:سونبه
ات:بله
جونگ:هان کی مرخص میشه؟
ات:دو روز دیگه
جونگ:اها
ووک:ات من میرم پیش رعیس میای؟
ات:نه برو منم با جونگ این پرونده هارو برسی میکنم
ووک:اوکی من رفتم
*ووک رفت*
جونگ:خب بیا بریم اون اتاق که راحت تر برسی کنیم
ات:اوکی برم
اتاق/:
جونگ:ما این چند روز سونگ هیونگ رو تو جاهای مختلفی دیدیم ولی نمیتونیم بگیریمش تو نظری داری ؟
ات:خب نمیشه معمور بفرستیم
جونگ:اولن معمور کافی ندارم و به اندازه دار و دسته ونگ هیونگ قوی نیستن ثانیه ن ی جاسوس تو جعمه مون داریم اون میره لو میده
ات:بنظرم ما باید دنبال چانگ مین باشیم
جونگ:اونم هس *تخته رو برگروند*اینم چانگ مین
ات:ی سوال اون مواد های دایره ای شکل چی آن؟یعنی چ تعصیری رو ادن میزاره؟
جونگ:دقیق نمیدونیم ولی میدونیم که مواد معمولیه ولی از مواد با کیفیتی ساخته شده
ات:آها میدونی اول از همه باید جاسوس رو پیدا کنیم
جونگ:به نظرم ووکه
ات:چرا
جونگ:خیلی میره بیرون از اون وقتی که فهمیدیم ی جاسوس هس سرد شده و اینا
ات:راس میگی اینبار با دقت میبینم
جونگ:خب بیا ی بار دیگه اونا رو چک کنیم
ات:اوکی
بیمارستان/:
ووک:حالتون خوبه ؟
رعیس:ممنون
ووک:چیزی لازم ندارین؟
رعیس:نه ممنون شما چطورین ؟
ووک:منظورتون گروهه
رعیس:آره
ووک:خیلی خسته س گروه
رعیس:چرا
ووک:بخاطر اینکه باید سه نفر رو بگیریم
رعیس:چرا سه نفر
ووک:چانگ مین ی نفر جدید سونگ ...
۹.۳k
۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.