مرگ من روزی فرا خواهد رسید

مرگ من روزی فرا خواهد رسید
در بهاری روشن از امواج نور

در زمستانی غبارآلود و دور

یا خزانی خالی از فریاد و شور
مرگ من روزی فرا خواهد رسید:

روزی از این تلخ و شیرین روزها

روز پوچی همچو روزان دگر

سایه ی ز امروزها، دیروزها

دیدگانم همچو دالانهای تار

گونه هایم همچو مرمرهای سرد

ناگهان خوابی مرا خواهد ربود

من تهی خواهم شد از فریاد درد...

#فروغ_فرخزاد
دیدگاه ها (۲)

آه مرغ ِ سحر! از میهنم ایران چه خبر؟خوش خبر باشی از آن بیشه ...

“ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻧﮋﺍﺩﻩ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﮐﻬﻦﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺷﺎﻫﺰﺍﺩﻩﯼ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺯﻣﯿﻦ ﺑﺎ ﻋﻤﺮ ﺍﺑﻦ ...

هر ساعتم اندرون بجوشد خون راواگاهی نیست مردم بیرون راالا مگر...

ﺍﯼ ﺗﺒﻌﯿﺪ ﺷﺪﻩ ﺍﺯ ﺷﺎﻧﻪﯼ ﺳﻮﺧﺘﻪﯼ ﮐﻮﯾﺮ ﺑﻪﺭﻭﺳﭙﯽ ﺧﺎﻧﻪﯼ ﺗﻬﺮﺍﻥ !ﺗﻬﺮﺍﻥ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط