Life goes on with pain

P23
دلینا:هیچی مامان نگران نباش اومدم باهات صحبت کنم
مادرش آهسته بازویش را گرفت و به سمت کاناپه بردو نشاند :حالا بفرمائید 😊
دلینا بالبخندی دلنشین گفت:مامان من فردا ویزیت زیاد دارم ‌دوتا عمل هم دارم
م/د:خب؟
دلینا:فردا که مهمون نداریم؟داریم؟
م/د:نه نداریم نگران نباش و اینکه یه چیزی!
دلینا:چیشده مامان؟
م/د:….هیچی بعدا بهت میگم!😌
دلینا:مامان؟؟😫
مادرش بدون توجه به حرف اون بلند شد و به اتاقش راهی شد و در راه گفت:یامان سَن چوخ پرو سن هااا
(ادمینتون اینجا از زبان مادریش استفاده کرده😝)
(معنی:زهر مار تو خیلی پرویی هااا)
دلینا:نیهَ من ایسترم سن حالا منهَ دیِر سنَ
(معنی:چرا؟من میخوام تو الان به من بگی)
م/د:کُپن قیزی گِت اتاقدان
(معنی:توله سگ دختر ،برو تو اتاقت )
(یه نکته دلینا رگ مادریش که ایرانیه ترکه)
وبعد مادرش راهی اتاقش شد و دخترکش را با دنیایی از سوال سؤال تنها گذاشت
دلینا نیز وارد اتاقش شد و به تختش فرو رفت تا استراحت کند چندی نگذشت که از خستگی به خواب فرو رفت 😅


واقعا ننوشته بودم الان نوشتم براتون 🫠
کسایی که ترکن این متن ترکی یه غلط داره پیدا کنی بگی شات میشی🍩🍬
شرمنده رخ ماهتونم الانم تازه نت پیدا کردم میدونم این پارت واقعا کمه و واقعا چرته من معذرت میخوام و برای جبرانش الان براتون پارت مینویسم و میزارم
دوستتون دارم وعیدتون مبارک!!!!🌿♥️🌙🦋💙
دیدگاه ها (۰)

زندگی با درد جریان دارد۲۵(از الان به بعد همه حرف های کوک با ...

Life goes on with pain. P24

Life goes with pain. P22زندگی با درد جریان دارد پارت ۲۲سلام ...

Life goes on with pain

p¹//فلش بک چندسال قبل//" ات + یونگی _ "+ مامانننننن م: هوم+...

love Between the Tides³⁰چند دقیقه بعد تهیونگ به سرعت رفتم سم...

#مافیای_من #P17هان:گوشیمو برداشتم و دیدم چان هیونگ برام آدرس...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط