ازدواج اجباری
ازدواج اجباری
part: ¹⁹
نکته: حواستون باشه پارت ۱۸ رو خونده باشید!
پول تاکسی رو حساب کرد و از ماشین پیاده شد..
قرارش با اون مرد که حتی اسمش هم نمیدونست در یک کافه بود..
کافه با کلاس با سبک کلاسیک تور بود..
وارد کافه که شد وقتی یکم به اطراف دقت کرد دید مردی از دور داره بهش دست تکون میده..
حتما خودش بود!
بهش نزدیک شد
چهرش خوشگل بود ولی میتونست از همین اول شرارت خاصی رو در نگاهش ببینه
٪ اوه سلام اسم من جونگینه!(نمیدونم فرد معروفی هست که همچین حسی داشته باشه یانه ولی این جونگین کلا فرق داره و ربطی به کیپاپ و کیدراماو اینا نداره ) و شما هم اِما هستید مگه نه؟
درسته
٪ از عکساتون خیلی زیبا تر هستید
لبخند زورکی زد
نگاه خیره اش اون رو ازار میداد
چیزی رویه صورتمه؟
این رو گفت تا شاید مرد کمی از نگاه خیره اش دست برداره!
٪اره!
تعجب کرد! نکنه واقعا چیزی رویه صورتش بوده باشه؟
ولی با جمله بعدی مرد نه تنها بیشتر تعجب نکرد بلکه خجالت زده هم شد!
٪تنها زیبایی رویه صورتته!
م ممنون!
بعد از اینکه گارسون اومد و سفارشاشون رو یادداشت کرد و براشون اورد
مشغول صحبت شدند.. چند باری مردی که حالا اسمش جونگین بود حرفایی بهش زده بود که باعث شد فکر کنه اون مرد هولی بیش نیست!
دیگه نمیتونست تحمل کنه..
من باید یه چیزی بهتون بگم
وقتی نگاه منتظر مرد رو دید ادامه داد..
من خودم ازدواج کردم و شوهرمو دوست دارم!
ولی...
در اون قسمت کافه سمتی که اِما به اون دید نداشت
باعث شد فردی با شنیدن این جمله موعای تنش سیخ بشه و توی بهت عجیبی فرو بره...
اون دوسش داشت؟
♡_____________♡
طبق قولم دو تا پارت آپ کردم
پارت ۱۸ و ۱۹
هردو رو بخونید و لایک هم واسه هردو یادتون نره🩷💜
part: ¹⁹
نکته: حواستون باشه پارت ۱۸ رو خونده باشید!
پول تاکسی رو حساب کرد و از ماشین پیاده شد..
قرارش با اون مرد که حتی اسمش هم نمیدونست در یک کافه بود..
کافه با کلاس با سبک کلاسیک تور بود..
وارد کافه که شد وقتی یکم به اطراف دقت کرد دید مردی از دور داره بهش دست تکون میده..
حتما خودش بود!
بهش نزدیک شد
چهرش خوشگل بود ولی میتونست از همین اول شرارت خاصی رو در نگاهش ببینه
٪ اوه سلام اسم من جونگینه!(نمیدونم فرد معروفی هست که همچین حسی داشته باشه یانه ولی این جونگین کلا فرق داره و ربطی به کیپاپ و کیدراماو اینا نداره ) و شما هم اِما هستید مگه نه؟
درسته
٪ از عکساتون خیلی زیبا تر هستید
لبخند زورکی زد
نگاه خیره اش اون رو ازار میداد
چیزی رویه صورتمه؟
این رو گفت تا شاید مرد کمی از نگاه خیره اش دست برداره!
٪اره!
تعجب کرد! نکنه واقعا چیزی رویه صورتش بوده باشه؟
ولی با جمله بعدی مرد نه تنها بیشتر تعجب نکرد بلکه خجالت زده هم شد!
٪تنها زیبایی رویه صورتته!
م ممنون!
بعد از اینکه گارسون اومد و سفارشاشون رو یادداشت کرد و براشون اورد
مشغول صحبت شدند.. چند باری مردی که حالا اسمش جونگین بود حرفایی بهش زده بود که باعث شد فکر کنه اون مرد هولی بیش نیست!
دیگه نمیتونست تحمل کنه..
من باید یه چیزی بهتون بگم
وقتی نگاه منتظر مرد رو دید ادامه داد..
من خودم ازدواج کردم و شوهرمو دوست دارم!
ولی...
در اون قسمت کافه سمتی که اِما به اون دید نداشت
باعث شد فردی با شنیدن این جمله موعای تنش سیخ بشه و توی بهت عجیبی فرو بره...
اون دوسش داشت؟
♡_____________♡
طبق قولم دو تا پارت آپ کردم
پارت ۱۸ و ۱۹
هردو رو بخونید و لایک هم واسه هردو یادتون نره🩷💜
۱۷.۶k
۱۵ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.